اشعار افشین یداللهی

اشعار افشین یداللهی,اشعار افشین یداللهی دانلود,شعر افشین یداللهی مدار صفر درجه,شعر افشین یداللهی شهرزاد,اشعار افشین یدالهی دانلود,دانلود اشعار افشین یداللهی,دانلود اشعار افشین یداللهی Pdf,دانلود رایگان اشعار افشین یداللهی,دانلود اشعار دکتر افشین یداللهی,متن شعر افشین یداللهی مدار صفر درجه,شعر افشین یداللهی در سریال شهرزاد,اشعار افشین یداللهی در شهرزاد,متن شعر شهرزاد افشین یداللهی,دانلود مجموعه اشعار افشین یدالهی,دانلود کتاب اشعار افشین یدالهی,دانلود اشعار دکتر افشین یدالهی,شعر افشین یداللهی,شعر افشین یداللهی مدار صفر درجه,شعر افشین یداللهی شهرزاد,شعر افشین یداللهی در سریال شهرزاد,شعر افشین یداللهی در خندوانه,شعر افشین یداللهی درباره ایران,اشعار افشین یداللهی دانلود,شعر افشین یدالهی در سریال شهرزاد,شعر افشین یدالهی در خندوانه,شعر آفرینش افشین یداللهی,متن شعر افشین یداللهی مدار صفر درجه,اشعار افشین یداللهی در شهرزاد,متن شعر شهرزاد افشین یداللهی,اشعار افشین یدالهی دانلود,دانلود اشعار افشین یداللهی,دانلود اشعار افشین یداللهی Pdf,دانلود رایگان اشعار افشین یداللهی,دانلود اشعار دکتر افشین یداللهی,متن شعرهای افشین یداللهی در سریال شهرزاد,شعر افرینش از افشین یداللهی

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد افشین یداللهی برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

میشه خدا رو حس کرد تو لحظه‌های ساده

  تو اضطراب عشق و گناه بی‌اراده

اشعار افشین یداللهی

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید

وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید

اشعار افشین یداللهی دانلود

مرز در عقل و جنون باریک است

  کفر و ایمان چه به هم نزدیک است

شعر افشین یداللهی مدار صفر درجه

یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت

دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت

شعر افشین یداللهی شهرزاد

بی‌عشق عمر آدم بی‌اعتقاد می‌ره 

هفتاد سال عبادت یک شب به باد می‌ره

اشعار افشین یدالهی دانلود

وقتی زمین ناز تو را در آسمان ها می کشید

  وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید

دانلود اشعار افشین یداللهی

عشق هم در دل ما سردرگم

مثل ویرانی و بهت مردم

دانلود اشعار افشین یداللهی Pdf

وقتی که عشق آخر تصمیمش‌و بگیره 

کاری نداره زوده یا حتی خیلی دیره

دانلود رایگان اشعار افشین یداللهی

ترسیده بودم از عشق، عاشق تر از همیشه 

هر چی محال می‌شد، با عشق داره میشه

دانلود اشعار دکتر افشین یداللهی

عاشق نباشه آدم حتی خدا غریبه‌س

  از لحظه‌های حوا، هوا می‌مونه و بس

نترس اگردل تو از خواب کهنه پاشه 

شاید خدا قصه‌تو از نو نوشته باشه

متن شعر افشین یداللهی مدار صفر درجه

من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی 

چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی 

یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود 

آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود

شعر افشین یداللهی در سریال شهرزاد

وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد

  آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد 

من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی 

چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی

اشعار افشین یداللهی در شهرزاد

 من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر

  چیزی در آن سوی یقین شاید کمی هم کیش تر

  آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود

  دیگر فقط تصویر من در مردمک های تو بود

متن شعر شهرزاد افشین یداللهی

گیسویت تعزیتی از رویا

شب طولانی خون تا فردا 

خون چرا در رگ من زنجیر است

زخم من تشنه تر از شمشیر است

دانلود مجموعه اشعار افشین یدالهی

مستم از جام تهی حیرانی

باده نوشیده شده پنهانی 

عشق تو پشت جنون محو شده

هوشیاریست مگو سهو شده

دانلود کتاب اشعار افشین یدالهی

من و رسوایی و این بار گناه

تو و تنهایی و آن چشم سیاه 

از من تازه مسلمان بگذر

بگذر از سر پیمان بگذر

دانلود اشعار دکتر افشین یدالهی

دین دیوانه بدین عشق تو شد

جاده شک به یقین عشق تو شد 

مستم از جام تهی حیرانی

باده نوشیده شده پنهانی

شعر افشین یداللهی

پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد

اما مرا به عمق درونم کشید و رفت 

یک آسمان ستاره ی آتش گرفته را

بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت

شعر افشین یداللهی مدار صفر درجه

من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت

خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت 

تا از خیال گنگ رهایی رها شوم

بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت

شعر افشین یداللهی شهرزاد

 شاید به پاس حرمت ویرانه های عشق

مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت 

تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم

رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت

شعر افشین یداللهی در سریال شهرزاد

دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم

از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت

شعر افشین یداللهی در خندوانه

خواستند

از عشق

آغوش و بوسه را حذف کنند

عشق

از آغوش و بوسه

حذف شد …

شعر افشین یداللهی درباره ایران

قلبم از اعتنای کمت سکته می کند

حتی غزل به یادِ غَمَت سکته می‌ کند

یکباره، بارِ هر دو جهان را به من نده

ابلیس از این همه کَرَمت سکته می‌کند

اشعار افشین یداللهی دانلود

وقتی گاهی من و دل تنها می شیم

حرفای نگفتنی رو می شه دید

می شه تو سکوت بین ما دو تا

خیلی از ندیدنی ها رو شنید

شعر افشین یدالهی در سریال شهرزاد

رازی که میانِ ماست

شعرهایی‌ست

که هیچ‌گاه به ذهنمان خطور نکرد

شعر افشین یدالهی در خندوانه

سیاه

یعنی

تاریکی گیسوی تو

سیاه

یعنی

روشنی چشم تو

سیاه

یعنی

روزگار تاریک و روشن من

شعر آفرینش افشین یداللهی

سیاه

یعنی

شعر سپید من

در جواب غزل خداحافظی تو

سیاه

یعنی

رو سفیدی من

بعد از عشق تو

سیاه

یعنی …

متن شعر افشین یداللهی مدار صفر درجه

فرصت کم بود و

سردرگمی‌های تو زیاد

در این مدتِ کم

از دستِ هیچ علمی

برای تو

کاری برنمی‌آمد

فقط

بوسه می‌توانست

در یک لحظه

تکلیفِ تو را معلوم کند

اشعار افشین یداللهی در شهرزاد

همیشه بهار

یعنی

همیشه سبز

یعنی

چشم تو …

متن شعر شهرزاد افشین یداللهی

و من

در چشم او

زیباترین مرد جهان را دیدم

و

این

معجزه ی نگاه او بود

نه زیبایی من

اشعار افشین یدالهی دانلود

آمد و گفت: روح بادم و رفت

عطر او ماند روی یادم و رفت

خود نفهمید در چه حالی بود

گریه می کرد و گفت شادم و رفت

دانلود اشعار افشین یداللهی

تکه های دلی که عاریه بود

شعر کردم، به عشق دادم و رفت

قبله ام را که چشم او کردم

چشمکی زد به اعتقادم و رفت

دانلود اشعار افشین یداللهی Pdf

باز حوا گذاشت سیبش را

روی بار گناه آدم و رفت

کم نیاورده بودم اما گفت :

از سر تو کمی زیادم و رفت

دانلود رایگان اشعار افشین یداللهی

گیاه

از اوّل

گیاه شد

حیوان

از اوّل

حیوان شد

آدم

آخر هم

آدم نشد …

دانلود اشعار دکتر افشین یداللهی

چشم تو باده ترین جام حلالیست که هست  

در مقامی که همان حال محالیست که هست

متن شعرهای افشین یداللهی در سریال شهرزاد

شاید

دیگر

هیچوقت حرف نزنم

اگر،،

امکان در آغوش کشیدنت را داشته باشم…

شعر افرینش از افشین یداللهی

خیال نکن،

اگر براى کسى تمام شدى،

امیدى هست!

خورشید،

از آنجا که غروب مى کند؛

طلوع نمى کند …

اشعار افشین یداللهی

مردن

فقط با مرگ، اتفاق نمی افتد

مردن

گاهی همین زندگیست

که نه تمام میشود

نه شروع …

اشعار افشین یداللهی دانلود

دوستش داشته باشی

و او

در دو قدمیِ عاشقِ تو شدن

این پا و آن پا کند

و بگوید

عاشقم نکن

شعر افشین یداللهی مدار صفر درجه

می‌خواهی

من را

به بی‌خبری از خودت

عادت بدهی ؟

من

به بی‌خبری از تو

عادت نمی‌کنم به نبودنت عادت نمی‌کنم به بودنت عادت نمی‌کنم

من

فقط می‌توانم

عاشق بشوم

که شده‌ام

شعر افشین یداللهی شهرزاد

ایران …

فدای اشک و خنده تو

دل پر و تپنده تو

فدای حسرت و امیدت

رهایی رمنده تو

رهایی رمنده تو

اشعار افشین یدالهی دانلود

ایران …

اگر دل تو را شکستند

تو را به بند کینه بستند

چه عاشقان بی‌نشانی

که پای درد تو نشستند

دانلود اشعار افشین یداللهی

کلام شد گلوله باران

به خون کشیده شد خیابان

ولی کلام آخر این شد

که جان من فدای ایران …

دانلود اشعار افشین یداللهی Pdf

تو ماندی و زمانه نو شد

خیال عاشقانه نو شد

هزار دل شکست و اخر

هزارو یک بهانه نو شد

دانلود رایگان اشعار افشین یداللهی

ایران …

به خاک خسته تو سوگند

به بغض خفته دماوند

که شوق زنده ماندن من

به شادی تو خورده پیوند

به شادی تو خورده پیوند

دانلود اشعار دکتر افشین یداللهی

ایران …

اگر دل تو را شکستند

تو را به بند کینه بستند

چه عاشقانه بی‌نشانی

که پای درد تو نشستند

که پای درد تو نشستند

متن شعر افشین یداللهی مدار صفر درجه

مگر خدا

وعده ی گیسوانی مثل گیسوی تو را

در بهشت

آن هم به برگزیدگانی از نیکوکاران

نداده بود ؟

پس

تو

اینجا

چه می کنی ؟

شعر افشین یداللهی در سریال شهرزاد

گاهی نگاهت

آنقدر نافذ است

که خودم را نه

دیوار پشت سرم را

در چشمت می بینم.

اشعار افشین یداللهی در شهرزاد

خدا ما رو برای هم نمی‌خواست ..

فقط می‌خواست همو فهمیده باشیم

بدونیم نیمه‌ی ما مال ما نیست ..

فقط خواست نیمه مونو دیده باشیم

متن شعر شهرزاد افشین یداللهی

تموم لحظه های این تب تلخ ..

خدا از حسرت ما با خبر بود

خودش ما رو برای هم نمی‌خواست ..

خودت دیدی دعامون بی‌اثر بود

دانلود مجموعه اشعار افشین یدالهی

چه سخته مال هم باشیم و بی‌هم ..

می‌بینم میری و می‌بینی میرم

تو وقتی هستی اما دوری از من ..

نه میشه زنده باشم نه بمیرم

دانلود کتاب اشعار افشین یدالهی

نمیگم دلخور از تقدیرم اما ..

تو میدونی چقدر دلگیره این عشق

فقط چون دیر باید می‌رسیدیم ..

داره رو دست ما می‌میره این عشق

دانلود اشعار دکتر افشین یدالهی

خسته‌تر از صدای من، گریه‌ی بی‌صدای تو

حیف که مانده پیش من، خاطره‌ات به جای تو

رفتی و آشنای تو، بی‌تو غریب ماند و بس

قلب شکسته‌اش ولی پاک و نجیب ماند و بس

شعر افشین یداللهی

طعنه به ماجرا بزن، اسم مرا صدا بزن

قلب مرا ستاره کن، دل به ستاره‌ها بزن

تکیه به شانه‌ام بده، دل به ترانه‌ام بده

راوی آوارگی‌ام، راه به خانه‌ام بده

شعر افشین یداللهی مدار صفر درجه

یک‌سره فتح می‌شوم، با تو اگر خطر کنم

سایه‌ی عشق می‌شوم، با تو اگر سفر کنم

شب‌شکن صد آینه با شب من چه می‌کنی؟

این همه نور داری و صحبت سایه می‌کنی

شعر افشین یداللهی شهرزاد

وقت غروب آرزو بهت مرا نظاره کن

با تو طلوع می‌کنم ولوله‌ای دوباره کن

با تو چه فرق می‌کند زنده و مرده بودنم

کاش خجل نباشم از زخم نخورده بودنم

شعر افشین یداللهی در سریال شهرزاد

این چند ماه

که منتظرت بودم

به اندازۀ چند سال نگذشت

به اندازۀ همین چند ماه گذشت

اما فهمیدم

ماه یعنی چه

روز یعنی چه

لحظه یعنی چه

این چند ماه گذشت

و فهمیدم

گذشتن، زمان، انتظار

یعنی چه

شعر افشین یداللهی در خندوانه

تو حق نداری

عاشقِ کسی بمانی

که سال هاست رفته

شعر افشین یداللهی درباره ایران

تو

آمدی

و بی آنکه بدانی

خدا

با تو

برای من

یک بغل شعر نگفته فرستاد

اشعار افشین یداللهی دانلود

خسته تر از صدای من گریه ی بی صدای تو

حیف که مانده پیش من خاطره ات بجای تو

رفتی و آشنای تو بی تو غریب ماند و بس

قلب شکسته اش ملی پاک و نجیب ماند وبس

شعر افشین یدالهی در سریال شهرزاد

طعنه به ماجرا بزن اسم مرا صدا بزن

قلب مرا ستاره کن دل به ستاره ها بزن

تکیه به شانه ام بده دل به ترانه ام بده

راوی آوارگی ام راه به خانه ام بده

شعر افشین یدالهی در خندوانه

یکسره فتح می شوم با تو اگر خطر کنم

سایه ی عشق میز شوم با تو اگر سفر کنم

شب شکن صد آینه با شب من چه می کنی

این همه نور دالری و صحبت سایه می کنی

شعر آفرینش افشین یداللهی

وقت غروب آرزو بهت مرا نظاره کن

با تو طلوع می کنم ولوله ای دوباره کن

با تو چه فرق می کند زنده و مرده بودنم

کاش خجل نباشم از زخم نخورده بودنم

متن شعر افشین یداللهی مدار صفر درجه

برایم شعر بفرست 

حتی شعرهایی که عاشقان دیگرت

برای تو می گویند…..

می خواهم بدانم

دیگران که دچار تو میشوند

تا کجای شعر پیش میروند

تا کجای عشق

تا کجای جاده ای که من

در انتهای آن ایستاده ام!

اشعار افشین یداللهی در شهرزاد

از مرگت

ناراحت نمی شوم!

اگر قرار باشد

پیش من

که پیش از تو رفتم

بیایی…

متن شعر شهرزاد افشین یداللهی

چه کسی می توانست

مثل من

تو را

توصیف کند؟

اشعار افشین یدالهی دانلود

ایران به آتش می‌کشد خاموشی تاریخ را

هوشیار پایان می‌دهد مدهوشی تاریخ را

ایران به شوق زندگی در مرگ رویین‌تن شده

مرد و زنش تلفیقی از ابریشم و آهن شده

دانلود اشعار افشین یداللهی

ایران پر است از عاشقان، این گنج‌های بی‌شمار

مرزی‌ست پر گوهر ولی، با رنج‌های بی‌شمار

در بند بنشانم ولی از بند‌ها آزاد شو

قلب مرا ویران کن با خون من آباد شو

دانلود اشعار افشین یداللهی Pdf

ما قرن‌ها پای وطن پیدا و پنهان مانده‌ایم

ما پای فرهنگی کهن با نام ایران مانده‌ایم

ایران به آتش می‌کشد خاموشی تاریخ را

هوشیار پایان می‌دهد مدهوشی تاریخ را

دانلود رایگان اشعار افشین یداللهی

ایران به شوق زندگی در مرگ رویین‌تن شده

مرد و زنش تلفیقی از ابریشم و آهن شده

ایران پر است از عاشقان، این گنج‌های بی‌شمار

مرزیست پر گوهر ولی، با رنج‌های بی‌شمار

دانلود اشعار دکتر افشین یداللهی

گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست

وقتی که قلب خون شده بشکست می رود

اول اگرچه با سخن از عشق آمده

آخر خلاف آنچه که گفته است می رود …

اشعار افشین یداللهی

اشعار مهدی اخوان ثالث

اشعار مهدی اخوان ثالث,اشعار مهدی اخوان ثالث قاصدک,اشعار مهدی اخوان ثالث آخر شاهنامه,اشعار مهدی اخوان ثالث عاشقانه,شعر مهدی اخوان ثالث,شعر مهدی اخوان ثالث پاییز,شعر مهدی اخوان ثالث چاووشی,شعر مهدی اخوان ثالث زمستان,شعر مهدی اخوان ثالث قاصدک,عاشقانه ترین اشعار مهدی اخوان ثالث,بهترین اشعار عاشقانه مهدی اخوان ثالث,زیباترین اشعار عاشقانه مهدی اخوان ثالث,گزیده اشعار عاشقانه مهدی اخوان ثالث,اشعار کوتاه و عاشقانه مهدی اخوان ثالث,بهترین شعر مهدی اخوان ثالث,معنی شعر زمستان مهدی اخوان ثالث,شعر نو از مهدی اخوان ثالث,شعر هایی از مهدی اخوان ثالث,شعر نو مهدی اخوان ثالث,متن شعر مهدى اخوان ثالث,مجموعه شعر مهدی اخوان ثالث,شعر های مهدی اخوان ثالث,اشعار مهدی اخوان ثالث پاییز,شعر مهدی اخوان ثالث پادشاه فصل ها پاییز,شعر پاییزی مهدی اخوان ثالث,شعر مهدی اخوان ثالث به نام زمستان,شعر زمستان مهدی اخوان ثالث با صدای خودش,شعرهای زمستان مهدی اخوان ثالث,شعر زمستان اثر مهدی اخوان ثالث,اهنگ شعر زمستان مهدی اخوان ثالث,مفهوم شعر زمستان مهدی اخوان ثالث,ترجمه شعر زمستان مهدی اخوان ثالث,کتاب زمستان (مجموعه شعر) مهدی اخوان ثالث,شرح شعر زمستان مهدی اخوان ثالث,دانلود شعر قاصدک مهدی اخوان ثالث,نقد شعر قاصدک مهدی اخوان ثالث,تفسیر شعر قاصدک مهدی اخوان ثالث,معنی شعر قاصدک از مهدی اخوان ثالث,دانلود شعر قاصدک از مهدی اخوان ثالث,شعر مهدی اخوان ثالث,شعر مهدی اخوان ثالث,شعر مهدی اخوان ثالث پاییز,شعر مهدی اخوان ثالث چاووشی,شعر مهدی اخوان ثالث زمستان,شعر مهدی اخوان ثالث قاصدک,شعر مهدی اخوان ثالث باغ بی برگی,اشعار مهدی اخوان ثالث قاصدک,اشعار مهدی اخوان ثالث آخر شاهنامه,اشعار مهدی اخوان ثالث عاشقانه,بهترین شعر مهدی اخوان ثالث,معنی شعر زمستان مهدی اخوان ثالث,شعر نو از مهدی اخوان ثالث,شعر هایی از مهدی اخوان ثالث,شعر نو مهدی اخوان ثالث,متن شعر مهدى اخوان ثالث,مجموعه شعر مهدی اخوان ثالث,شعر های مهدی اخوان ثالث,اشعار مهدی اخوان ثالث پاییز,شعر مهدی اخوان ثالث پادشاه فصل ها پاییز,شعر پاییزی مهدی اخوان ثالث,شعر مهدی اخوان ثالث به نام زمستان,شعر زمستان مهدی اخوان ثالث با صدای خودش,شعرهای زمستان مهدی اخوان ثالث,شعر زمستان اثر مهدی اخوان ثالث,اهنگ شعر زمستان مهدی اخوان ثالث,مفهوم شعر زمستان مهدی اخوان ثالث,ترجمه شعر زمستان مهدی اخوان ثالث,کتاب زمستان (مجموعه شعر) مهدی اخوان ثالث,شرح شعر زمستان مهدی اخوان ثالث,دانلود شعر قاصدک مهدی اخوان ثالث,نقد شعر قاصدک مهدی اخوان ثالث,تفسیر شعر قاصدک مهدی اخوان ثالث,معنی شعر قاصدک از مهدی اخوان ثالث,دانلود شعر قاصدک از مهدی اخوان ثالث,عاشقانه ترین اشعار مهدی اخوان ثالث,بهترین اشعار عاشقانه مهدی اخوان ثالث,زیباترین اشعار عاشقانه مهدی اخوان ثالث,گزیده اشعار عاشقانه مهدی اخوان ثالث,اشعار کوتاه و عاشقانه مهدی اخوان ثالث

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد مهدی اخوان ثالث برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

چشم مستت را بنازم ، تازه از راه آمدم

بعد ازین جامی که دادی ، باز هم جامی دگر

اشعار مهدی اخوان ثالث

پهلوی دیوار ترک خورده ای که نوز

می گذرد بر تن او کاروان مور

بر لب یک پله ی چوبین نشسته ام

با نگهی گمشده در خاطرات دور

اشعار مهدی اخوان ثالث قاصدک

تگرگی نیست

مرگی نیست

صدایی گر شنیدی

صحبت سرما و دندان است

اشعار مهدی اخوان ثالث آخر شاهنامه

امشب اندوه تو بیش از همه شب شد یارم 

وای از این حال پریشان که من امشب دارم

اشعار مهدی اخوان ثالث عاشقانه

شبان آهسته می گریم

که شاید کم شود دردم

تحمل می رود اما

شب غم سر نمی آید…!

شعر مهدی اخوان ثالث

دردم این است که من بی تو دگر

از جهان دورم و بی خویشتنم

شعر مهدی اخوان ثالث پاییز

تا مگر مستانه بر گیرم قلم ، وز راه دور

باز بفرستم بسوی دوست پیغامی دگر

شعر مهدی اخوان ثالث چاووشی

نمی‌ دانی،

چه شب‌ هایی

سَحَر کردم،

بی‌ آن‌ که،

یک‌ دم،

مهربان باشند

با هم

پلک‌ های من.

شعر مهدی اخوان ثالث زمستان

کاشکی سر بشکند، پا بشکند، دل نشکند

سرگذشت دل،

شکستن بود و بس جانکاه بود

شعر مهدی اخوان ثالث قاصدک

باز من دیوانه ام،مستم

باز میلرزد دلم،دستم

بازگویی درجهان دیگری هستم

های!نخراشی به غفلت گونه ام راتیغ

های!نپریشی صفای زلفکم رادست

آبرویم رانریزی دل،ای نخورده مست

لحظه دیدار نزدیک است

عاشقانه ترین اشعار مهدی اخوان ثالث

چنان تنهایِ تنهایَم

که حتی

نیستم با “خود” …

بهترین اشعار عاشقانه مهدی اخوان ثالث

در میکده ام

چون من بسی اینجا هست

مِی حاضر و من نبرده ام سویش دست

باید امشب ببوسم این ساقی را

اکنون گویم که نیستم بیخود و مست

در میکده ام:

دگر کسی اینجا نیست

و اندر جامم

دگر نمی صهبا نیست

مجروحم و مستم و عسس می بردم

مردی، مددی، اهل دلی، آیا نیست؟

زیباترین اشعار عاشقانه مهدی اخوان ثالث

رو که زین پس از کبوتر عاشقی آموختم

گر نشد بام تو ، جویم دانه از بامی دگر

گزیده اشعار عاشقانه مهدی اخوان ثالث

ای ” امید ” از مستی و از عشق برخوردار شو

خوشتر از ایام مستی نیست ایامی دگر

اشعار کوتاه و عاشقانه مهدی اخوان ثالث

شست باران بهاران هر چه هر جا بود

یک شب پاک اهورایی

بود و پیدا بود

بر بلندی همگنان خاموش

گرد هم بودند

لیک پنداری

هر کسی با خویش تنها بود

بهترین شعر مهدی اخوان ثالث

هی فلانی !

زندگی شاید همین باشد

یک فریب کوچک و ساده

آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را

جز برای او

و جز با او

نمی‌خواهی!

معنی شعر زمستان مهدی اخوان ثالث

من اهل دوست داشتنم

تو اهل کجایی؟

شعر نو از مهدی اخوان ثالث

از تهی سرشار

جویبار لحظه ها جاری ست

شعر هایی از مهدی اخوان ثالث

شب از شبهای پاییزی است

از آن همدرد و با من مهربان ، شبهای اشک آور

ملول و خسته دل

شعر نو مهدی اخوان ثالث

به دیدارم بیا هر شب،

در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند

دلم تنگ است

متن شعر مهدى اخوان ثالث

با همین چشم ، همین دل

دلم دید و چشمم می گوید

آن قدر که زیبایی رنگارنگ است ،‌هیچ چیز نیست

زیرا همه چیز زیباست

،‌زیاست ،‌زیباست

مجموعه شعر مهدی اخوان ثالث

این شکسته چنگ بی قانون

رام چنگ چنگی شوریه رنگ پیر

گاه گویی خواب می بیند

خویش را در بارگاه پر فروغ مهر

طرفه چشم نداز

شاد و شاهد زرتشت

یا پریزادی چمان سرمست

در چمنزاران پاک و روشن مهتاب می بیند

شعر های مهدی اخوان ثالث

خنده ی خورشید را هر صبح دانی چیست رمز ؟

گوید از عمرت گذشت ای بی خبر شامی دگر

اشعار مهدی اخوان ثالث پاییز

لحظه ی دیدار نزدیک است

باز من دیوانه ام، مستم

باز می لرزد، دلم، دستم

شعر مهدی اخوان ثالث پادشاه فصل ها پاییز

های! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ

های، نپریشی صفای زلفکم را، دست

و آبرویم را نریزی، دل

ای نخورده مست

لحظه ی دیدار نزدیک است.

شعر پاییزی مهدی اخوان ثالث

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش

ابر؛ با آن پوستین سرد نمناکش

باغ بی‌برگی، روز و شب تنهاست،

با سکوت پاک غمناکش

ساز او باران، سرودش باد

جامه‌اش شولای عریانی‌ست

شعر مهدی اخوان ثالث به نام زمستان

باده‌ای هست و پناهی و شبی شسته و پاک

جرعه‌ها نوشم و ته جرعه فشانم بر خاک

نم نمک زمزمه واری ، رهش اندوه و ملال

می‌زنم در غزلی باده صفت آتشناک

شعر زمستان مهدی اخوان ثالث با صدای خودش

بوی آن گمشده گل را از چه گلبن خواهم ؟

که چو باد از همه سو می‌دوم و گمراهم

همه سر چشمم و از دیدن او محرومم

همه تن دستم و از دامن او کوتاهم

شعرهای زمستان مهدی اخوان ثالث

باده کم کم دهدم شور و شراری که مپرس

بزدم ، افتان خیزان ، به دیاری که مپرس

گوید آهسته به گوشم سخنانی که مگوی

پیش چشم آوردم باغ و بهاری که مپرس

شعر زمستان اثر مهدی اخوان ثالث

آتشین بال و پر و دوزخی و نامه سیاه

جهد از دام دلم صد گله عفریتهٔ آه

بسته بین من و آن آرزوی گمشده ام

پل لرزنده ای از حسرت و اندوه نگاه

اهنگ شعر زمستان مهدی اخوان ثالث

گرچه تنهایی من بسته در و پنجره‌ها

پیش چشمم گذرد عالمی از خاطره‌ها

مست نفرین منند از همه سو هر بد و نیک

غرق دشنام و خروشم سره‌ها ، ناسره‌ها

مفهوم شعر زمستان مهدی اخوان ثالث

گرچه دل بس گله ز او دارد و پیغام به او

ندهد بار، دهم باری دشنام به او

من کشم آه ، که دشنام بر آن بزم که وی

ندهد نقل به من ، من ندهم جام به او

ترجمه شعر زمستان مهدی اخوان ثالث

روشنایی ده این تیره شبان بادا یاد

لاله برگ‌تر برگشته ، لبان ، بادا یاد

شوخ چشم آهوک من که خورد باده چو شیر

پیر می خوارگی ، آن تازه جوان ، بادا یاد

کتاب زمستان (مجموعه شعر) مهدی اخوان ثالث

باده‌ای بود و پناهی ، که رسید از ره باد

گفت با من : چه نشستی که سحر بال گشاد

من و این نالهٔ زار من و این باد سحر

آه اگر نالهٔ زارم نرساند به تو باد

شرح شعر زمستان مهدی اخوان ثالث

تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من

چه جنونی ، چه نیازی ، چه غمی ست ؟

یا نگاه تو ، که پر عصمت و ناز

بر من افتد ، چه عذاب و ستمی ست

دانلود شعر قاصدک مهدی اخوان ثالث

دردم این است که من بی تو دگر

از جهان دورم و بی خویشتنم

پوپکم ! آهوکم

تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم

نقد شعر قاصدک مهدی اخوان ثالث

ساقیا پُر کن به یاد چشم او جامی دگر

تا بسوی عالم مستی زنم گامی دگر

تفسیر شعر قاصدک مهدی اخوان ثالث

بیا امشب که بس تاریک وتنهایم

بیا ای روشنی ، اما بپوشان روی

که می ترسم ترا خورشید پندارند

و می ترسم همه از خواب برخیزند

معنی شعر قاصدک از مهدی اخوان ثالث

و می ترسم که چشم از خواب بردارند

نمی خواهم ببیند هیچ کس ما را

نمی خواهم بداند هیچ کس ما را و

نیلوفر که سر بر مکشد از آب

دانلود شعر قاصدک از مهدی اخوان ثالث

پرستوها که با پرواز و با آواز

و ماهیها که با آن رقص غوغایی

نمی خواهم بفهمانند بیدارند

شب افتاده است و من تنها و تاریکم

و در ایوان و در تالاب من دیری است در خوابند

پرستوها و ماهیها و آن نیلوفر آبی

بیا ای مهربان با من

بیا ای یاد مهتابی

شعر مهدی اخوان ثالث

برف میبارید و ما آرام

گاه تنها گاه با هم راه می رفتیم

چه شکایت های غمگینی که میکردیم

یا حکایتهای شیرینی که می گفتیم

شعر مهدی اخوان ثالث

هیچ کس از ما نمیدانست

کز کدامین لحظه شب کرده بود این باد برف اغاز

هم نمی دانست کاین راه خم اندر خم

بکجامان میکشاند باز

شعر مهدی اخوان ثالث پاییز

برف میبارید و پیش از ما

دیگرانی همچو ما خشنود و نا خشنود

زیر این کجبار خامشبار

از این راه

رفته بودند و نشان پای هایشان بود

شعر مهدی اخوان ثالث چاووشی

نذر کرده ام یک روزی که خوشحال تر بودم

بیایم و بنویسم که زندگی را باید با لذت خورد

که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید

و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد

شعر مهدی اخوان ثالث زمستان

یک روزی که خوشحال تر بودم

می آیم و می نویسم که

این نیز بگذرد

مثل همیشه که همه چیز گذشته است و

آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است

شعر مهدی اخوان ثالث قاصدک

یک روزی که خوشحال تر بودم

یک نقاشی از پاییز میگذارم ,

که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست

زندگی پاییز هم می شود

رنگارنگ 

از همه رنگ

بخر و ببر

شعر مهدی اخوان ثالث باغ بی برگی

یک روزی که خوشحال تر بودم نذرم را ادا می کنم

تا روزهایی مثل حالا

که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است

بخوانمشان و یادم بیاید که هیچ بهار و پاییزی

بی زمستان مزه نمی دهد

و هیچ آسیاب آرامی بی طوفان

اشعار مهدی اخوان ثالث قاصدک

گرگ هاری شده ام

هرزه پوی و دله دو

شب درین دشت زمستان زده ی بی همه چیز

می دوم ، برده ز هر باد گرو

چشمهایم چو دو کانون شرار

صف تاریکی شب را شکند

همه بی رحمی و فرمان فرار

اشعار مهدی اخوان ثالث آخر شاهنامه

گرگ هاری شده ام، خون مرا ظلمت زهر

کرده چون شعله ی چشم تو سیاه

تو چه آسوده و بی باک خزامی به برم

اشعار مهدی اخوان ثالث عاشقانه

آه ، می ترسم ، آه

آه ، می ترسم از آن لحظه ی پر لذت و شوق

که تو خود را نگری

مانده نومید ز هر گونه دفاع

زیر چنگ خشن وحشی و خونخوار منی

بهترین شعر مهدی اخوان ثالث

ز ظلمت ِ رمیده خبر می‌دهد سحر

شب رفت و با سپیده خبر می‌دهد سحر

در چاه ِ بیم، امید به ماه ِ ندیده داشت

و اینک ز مهر ِ دیده خبر می‌دهد سحر

معنی شعر زمستان مهدی اخوان ثالث

از اختر ِ شبان، رمهٔ شب رمید و رفت

وز رفته و رمیده خبر می‌دهد سحر

زنگار خورد جوشن ِ شب را، به نوشخند

از تیغ ِ آبدیده خبر می‌دهد سحر

شعر نو از مهدی اخوان ثالث

باز از حریق ِ بیشهٔ خاکسرین فلق

آتش به جان خریده خبر می‌دهد سحر

از غمز و ناز انجم و از رمز و راز ِ شب

بس دیده و شنیده خبر می‌دهد سحر

شعر هایی از مهدی اخوان ثالث

نطغ ِ شَبَق مرصع و خنجر زُمُرّداب

با حنجر ِ بریده خبر می‌دهد سحر

بس شد شهید ِ پردهٔ شب‌ها، شهاب‌ها

و آن پرده‌های دریده خبر می‌دهد سحر

شعر نو مهدی اخوان ثالث

آه، آن پریده رنگ که بود و چه شد، کز او

رنگش ز ِ رخ پریده خبر می‌دهد سحر؟

چاووشخوان ِ قافلهٔ روشنان، امید!

از ظلمت ِ رمیده خبر می‌دهد سحر

متن شعر مهدى اخوان ثالث

شور ِ شباهنگان،

شب ِ مهتاب

غوغای غوکان

برکه ِ نزدیک

ناگاه ماری تشنه، لکی ابر

کوپایه سنگی ساکت و تاریک

مجموعه شعر مهدی اخوان ثالث

اوصاف ِ این همیشه همان، تا که بوده‌ام

از بی غمان ِ رنگ نگر، این شنوده‌ام:

بر لوح ِ دودفام ِ سحر، صبح ِ آتشین

شنگرف تا اقاصی ِ زنگار گسترد

شعر های مهدی اخوان ثالث

اما شنیده کی بَرَدَم دیده‌ها ز یاد

کاین کهنه زخمِ زرد، به هر روز بامداد

سر واکند به مشرق و خوناب و زهر و درد

تا مغرب ِ قلمرو ِ تکرار گسترد

اشعار مهدی اخوان ثالث پاییز

صبح است و باز می‌دمد از خاور آفتاب

گفتند هر کسی نگرد نقش ِ خود در آب

زین رو چو من به صبح، هزاران تفو فکن

نفرت بر این سُتور ِ زر افسار گسترد

تفسیر شعر قاصدک مهدی اخوان ثالث

برخیز تا به خون جگرمان وضو کنیم

نفرین کنان به چهرهٔ زردش تفو کنیم

کاین پیر کینه، بهر چه تا بیکران چنین

بیداد و بد، مصیبت و آزار گسترد؟

معنی شعر قاصدک از مهدی اخوان ثالث

آنک! ببین، مهیب‌ترین عنکبوت زرد

برخاست از سیاه و بر آبی نظاره کرد

تذکار ِ رنگ‌های ِ اسارت، به روشنی

اینک به روی ِ ثابت و سیار گسترد…

دانلود شعر قاصدک از مهدی اخوان ثالث

روز آفاق ِ عاج خواند سرودی

شب اقالیم ِ آبنوش شنفتند

سایه در سایه سحرهای شبانه

تن در امواج گیسوی تو نهفتند

عاشقانه ترین اشعار مهدی اخوان ثالث

روزها طالع طلایی خود را

همچو رازی کهن به روی تو گفتند

این جدایان جاودان چه بسا شد

در تو با هم، چو نقش و آینه خفتند

بهترین اشعار عاشقانه مهدی اخوان ثالث

سِحر شب را به راز روی بسی من

در توی طاق، دیده‌ام که چه جفتند

باز صبح است و روشنان پگاهی

روی شستند و گرد آینه رُفتند

باز اقالیم عاج خواند از آن دست

که در آفاق آبنوس شِنفتند

زیباترین اشعار عاشقانه مهدی اخوان ثالث

بخندد بُت، چو قربانی پسین آب

به شوق ِ رأفت قصاب نوشد

دریغا! بیشهٔ گرگان همیشه

ز خون ِ دشت ِ میشان آب نوشد!

گزیده اشعار عاشقانه مهدی اخوان ثالث

چون شمعم و سرنوشت ِ روشن، خطرم

پروانهٔ مرگ پر زنان دور سرم

چون شرط ِ اجل بر سر از آتش تبرم

خصم افکند آوازه که با تاج زرم!

اشعار کوتاه و عاشقانه مهدی اخوان ثالث

اکنون که زبان شعله ورم نیست، چو شمع

وز عمر همین شبم باقی ست، چو شمع

فیلم نه به یاد ِ هیچ هندوستانی

پس بر سرم آتشین کجک چیست، چو شمع؟

ترجمه شعر زمستان مهدی اخوان ثالث

از آتش دل شب همه شب بیدارم

چون شمع ز شعله تاج بر سر دارم

از روز دلم به وحشت، از شب به هراس

وز بود و نبود خویشتن بیزارم

کتاب زمستان (مجموعه شعر) مهدی اخوان ثالث

بس که همپایش غم و ادبار می‌آید فرود

بر سر من عید چون آوار می‌آید فرود

می‌دهم خود را نوید سال ِ بهتر، سال‌هاست

گرچه هر سالم بهتر از پار می‌آید فرود

شرح شعر زمستان مهدی اخوان ثالث

در دل من خانه گیرد، هر چه عالم را غم است

می‌رسد وقتی به منزل، بار می‌آید فرود

رنگ راحت کو به عمر، این تیر پرتاب اجل؟

می‌گریزد سایه، چون دیوار می‌آید فرود

دانلود شعر قاصدک مهدی اخوان ثالث

شانه زلفش را به روی افشاند و بست از بیم چشم

شب چو آید، پرده خمّار می‌آید فرود

بهر یک شربت شهادت، داد یک عمرم عذاب

گاه تیغ مرگ هم دشوار می‌آید فرود

نقد شعر قاصدک مهدی اخوان ثالث

وارثم من تخت ِ عیسی را، شهید ثالثم

وقت شد، منصور اگر از دار می‌آید فرود

بر سر من عید چون آوار می‌آید، امید!

بس که همپایش غم و ادبار می‌آید فرود

اشعار مهدی اخوان ثالث

اشعار مولوی

شعر مولوی,شعر مولوی امام حسین,شعر مولوی کرد,شعر مولانا امام حسین,شعر مولوی کردی,شعر مولوی کرد,اشعار مولوی کرد,شعر مولانا کردی,شعر مولانا کرد,شعر کردی مولوی کرد,شعر ماموستا مولوی کرد,دانلود شعر مولوی کرد,کتاب شعر مولوی کرد,اشعار مولوی,اشعار مولوی انگلیسی,اشعار مولوی کرد,اشعار مولانا انگلیسی,اشعار مولانا ترجمه انگلیسی,شعر مولوی کرد,دیوان اشعار مولوی کرد,اشعار مولانا کرد,اشعار مولانا کردی,اشعار فارسی مولوی کرد,اشعار زیبای مولوی کرد,دانلود کتاب اشعار مولوی کرد,اشعار مولانا,اشعار مولانا جلال الدین بلخی,اشعار مولانا انگلیسی,اشعار مولانا دیوان شمس,اشعار مولانا محسن چاوشی,اشعار مولانا جلال الدین الرومی,اشعار مولانا در فراق شمس,اشعار مولانا جلال الدین,اشعار مولانا ترجمه انگلیسی,شعر مولانا جلال الدین بلخی,اشعار مولانا جلال الدین محمد بلخی Pdf,دیوان اشعار مولانا جلال الدین بلخی,اشعار مولوی انگلیسی,شعر مولانا انگلیسی,اشعار مولوی دیوان شمس,اشعار مولوی دیوان شمس,اشعار مولوی دیوان شمس,شعر مولانا دیوان شمس,شعر مولانا محسن چاوشی,اشعار مولانا محسن چاووشی,اشعار مولانا با صدای محسن چاوشی,اشعار مولانا جلال الدین الرومی Pdf,شعر مولانا جلال الدین الرومی Pdf,من شعر مولانا جلال الدین الرومی,قصائد مولانا جلال الدین الرومی وغزلیاته,من اشعار مولانا جلال الدین الرومی,مختارات من قصائد مولانا جلال الدین الرومی,اشعار مولانا جلال الدین رومی,شعر مولانا جلال الدین,دانلود اشعار مولانا با ترجمه انگلیسی,شعر مولانا,شعر مولانا مرگ,شعر مولانا محسن چاوشی,شعر مولانا رقص,شعر مولانا امام حسین,شعر مولانا حضرت علی,شعر مولانا جلال الدین الرومی,شعر مولانا جلال الدین بلخی,اشعار مولانا محسن چاووشی,شعر رقص مولوی,شعر رقصان مولوی,شعر مولانا در مورد امام حسین,شعر مولوی علیه امام حسین,شعر سعدی درمورد امام حسین,شعر مولانا در مدح امام حسین,شعر مولوی در باره امام حسین,شعر مولوی در وصف امام حسین,شعر مولانا از حضرت علی,اشعار مولانا درباره حضرت علی,شعر مولانا درباره حضرت علی,شعر مولانا دروصف حضرت علی,شعر مولانا جلال الدین الرومی Pdf,من شعر مولانا جلال الدین الرومی,قصائد مولانا جلال الدین الرومی وغزلیاته,مختارات من قصائد مولانا جلال الدین الرومی,اشعار مولانا جلال الدین بلخی,اشعار مولانا جلال الدین محمد بلخی Pdf,دیوان اشعار مولانا جلال الدین بلخی

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد مولوی برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

ای زندگی تن و توانم همه تو

جانی و دلی ای دل و جانم همه تو

تو هستی من شدی از آنی همه من

من نیست شدم در تو از آنم همه تو

شعر مولوی

راهِ مرا اشاره شو

من به کجا رسیده ام؟

هرچه دویده ام تو را

خسته شدم ، ندیده ام

شعر مولوی امام حسین

حیلت رها کٖن عاشقا دیوانه شـو دیـوانه شو

و اندر دل آتش درآ پروانـه شو پروانه شو

شعر مولوی کرد

زهی صبحی که او آید نشیند بر سر بالین

تو چشم از خواب بگشایی ببینی شاه شاهانی

شعر مولانا امام حسین

تو می‌دانی که من بی تو

نخواهم زندگانی را

شعر مولوی کردی

ای آنکه طبیب دردهای مایی

این درد ز حد رفت،چه میفرمایی؟؟؟

شعر مولوی کرد

ﺍﯼ ﺳﺎﮐﻦ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ

ﺁﺧﺮ ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﺭﻓﺘﯽ

ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﻬﺎﻥ ﮔﺸﺘﯽ

ﯾﺎ ﺳﻮﯼ ﻫﻮﺍ ﺭﻓﺘﯽ؟

اشعار مولوی کرد

از شهر تو

رفتیم و

تــو را ســـیر

ندیدیم …

شعر مولانا کردی

من او بُدم ، من او شدم

با او بُدم ، بی او شدم

در عشق او چون او شدم

زین رو چنین بی سو شدم …

پیدا شدم؛

پیدا شدم…

شیدا شدم؛

شیدا شدم…

شعر مولانا کرد

یک جُرعه زِ جام تو

تمامست تمام

جز عشق تو دَر دلم

کدامست کدام؟

شعر کردی مولوی کرد

چرخی بزن ،

مستی نما ،

دل را بشوران و برو … .

شعر ماموستا مولوی کرد

به جان پاک تو

ای معدن سخا و وفا

که صبر نیست مرا

بی‌ تو ای عزیز بیا

دانلود شعر مولوی کرد

با عشق روان شد از عدم مرکب ما

روشن ز شراب وصل دائم شب ما

زان می که حرام نیست در مذهب ما

تا صبح عدم خشک نیابی لب ما

کتاب شعر مولوی کرد

این آتش عشق می‌ پزاند ما را

هر شب به خرابات کشاند ما را

با اهل خرابات نشاند ما را

تا غیر خرابات نداند ما را

اشعار مولوی

ای در سر زلف تو پریشانیها

واندر لب لعلت شکرافشانیها

گفتی ز فراق ما پشیمان گشتی

ای جان چه پشیمان که پشیمانیها

اشعار مولوی انگلیسی

از بادهٔ لعل ناب شد گوهر ما

آمد به فغان ز دست ما ساغر ما

از بسکه همی خوریم می بر سر می

ما در سر می شدیم و می در سر ما

اشعار مولوی کرد

آن کس که ترا نقش کند او تنها

تنها نگذاردت میان سودا

در خانه تصویر تو یعنی دل تو

بر رویاند دو صد حریف زیبا

اشعار مولانا انگلیسی

آن شمع رخ تو لگنی نیست بیا

وان نقش تو از آب منی نیست بیا

در خشم مکن تو خویشتن را پنهان

کان حسن تو پنهان شدنی نیست بیا

اشعار مولانا ترجمه انگلیسی

آن دل که شد او قابل انوار خدا

پر باشد جان او ز اسرار خدا

زنهار تن مرا چو شمع تنها مشمر

کو جمله به نمک‌زار خدا

شعر مولوی کرد

من با تو چنین سوخته خرمن تا کی

وز ما تو چنین کشیده دامن تا کی

این کار به کام دشمنانم تا چند

من در غم تو، تو فارغ از من تا کی

دیوان اشعار مولوی کرد

هم دل به دلستانت رساند روزی

هم جان سوی جانانت رساند روزی

از دست مده دامن دردی که تراست

کان درد به درمانت رساند روزی

اشعار مولانا کرد

همسایگی مست فزاید مستی

چون مست شوی بازرهی از هستی

در رستهٔ مردان چو نشستی رستی

بر باده زنی ز آب و آتش دستی

اشعار مولانا کردی

یاد تو کنم میان یادم باشی

لب بگشایم در این گشادم باشی

گر شاد شوم ضمیر شادم باشی

حیله طلبم تو اوستادم باشی

اشعار فارسی مولوی کرد

یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی

شاگرد که بودی که چنین استادی

خوبی و کرم را چو نکو بنیادی

ای دنیا را ز تو هزار آزادی

اشعار زیبای مولوی کرد

یکدم غم جان دار غم نان تا کی

وز پرورش این تن نادان تا کی

اندر ره طبل اشکم و نای و گلو

این رنج ز نخ به ضرب دندان تا کی

دانلود کتاب اشعار مولوی کرد

یک شفتالو از آن لب عنابی

پر کرد جهان ز بوی سیب و آبی

هم پردهٔ شب درید و هم پردهٔ روز

از عشق رخ خویش زهی بی‌آبی

اشعار مولانا

گفتی ز ناز

بیش مرنجان مرا، برو

آن گفتنت

که بیش مرنجانم آرزوست

اشعار مولانا جلال الدین بلخی

محو چشمان تو بودم

که به دام افتادم

صید را زنده گرفتی

و به کشتن دادی….

اشعار مولانا انگلیسی

ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما

ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما

اشعار مولانا دیوان شمس

باده ده ،

باده خواهمان کردی

که حرامست

با تو هشیاری

اشعار مولانا محسن چاوشی

عشقت به دلم درآمد و شاد برفت

بازآمد و رخت خویش بنهاد برفت

گفتم به تکلف دو سه روز بنشین

بنشست و کنون رفتنش از یاد برفت

اشعار مولانا جلال الدین الرومی

عاشقــان مستنــــــد و مـــــا دیــــوانـــه ایم

عـــارفان شمع اند و مــــا پروانـــــه ایــــم

اشعار مولانا در فراق شمس

لطفی ست که می‌کند غمت با دل من

ورنه

دل تنگ من

چه جای غم توست.

اشعار مولانا جلال الدین

دل در بر من زنده برای غم توست

بیگانهٔ خلق و آشنای غم توست

 لطفی ست که می‌کند غمت با دل من

ورنه دل تنگ من چه جای غم توست.

اشعار مولانا ترجمه انگلیسی

چو سلام تو شنیدم  ز سلامتی بریدم

صنما هزار آتش،

تو در آن سلام داری.

شعر مولانا جلال الدین بلخی

گر هیچ مرا در دل تو جاست بگو

گر هست بگو …

نیست بگو …

راست بگو…

اشعار مولانا جلال الدین محمد بلخی Pdf

حال ما بی‌آن مه زیبا مپرس

آنچ رفت از عشق او بر ما مپرس

 گوهر اشکم نگر از رشک عشق

وز صفا و موج آن دریا مپرس.

دیوان اشعار مولانا جلال الدین بلخی

زان شب که سر زلف تو در خواب بدیدم

حیران و پریشانم و تعبیر نکردی

اشعار مولوی انگلیسی

والله که شهر بی تو مرا حبس می شود

آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست.

شعر مولانا انگلیسی

گفتی ز ناز، بیش مرنجان مرا، برو …

آن گفتنت که

بیش مرنجانم آرزوست …

اشعار مولوی دیوان شمس

ای همدم روزگار، چونی بی من

ای مونس غم‌گسار، چونی بی من

من با رخ چون خزان، زردم بی‌تو

تو با رخ چون بهار، چونی بی من

اشعار مولوی دیوان شمس

خنک آن قمار بازی

که بباخت آنچه بودش …

بنماند هیچش الا

هوسِ قمار دیگر …

اشعار مولوی دیوان شمس

گفتم دل و دین بر سر کارت کردم

هر چیز که داشتم نثارت کردم

گفتا تو که باشی که کنی یا نکنی

آن من بودم که بیقرارت کردم.

شعر مولانا دیوان شمس

چو سلام تو شنیدم ز سلامتی بریدم

صنما هزار آتش تو در آن سلام داری

شعر مولانا محسن چاوشی

جان و جهان! دوش کجا بوده‌ا‌ی؟

نی غلطم در دل ما بوده‌ای

اشعار مولانا محسن چاووشی

زخاک من اگر گندم بر آید

از آن گر نان پزی مستی فزاید

خمیـر و نانوا دیوانه گـردد

تنـورش بیت مسـتانه سراید

اشعار مولانا با صدای محسن چاوشی

در عشق هزار جان و دل بس نکند

دل خود چه بود حدیث جان کس نکند

این راه کسی رود که در هر قدمی

صد جان بدهد که روی واپس نکند

اشعار مولانا جلال الدین الرومی Pdf

عشقی دارم پاکتر از آب زلال

این باختن عشق مرا هست حلال

عشق دگران بگردد از حال به حال

عشق من و معشوق مرا نیست زوال

شعر مولانا جلال الدین الرومی Pdf

ما در ره عشق تو اسیران بلاییم

کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم

ما را به تو سریست که کس محرم آن نیست

گر سر برود سر تو با کس نگشاییم

من شعر مولانا جلال الدین الرومی

باده اگر چه می خورم عقل نرفت از سرم

مجلس چون بهشت را ، زیر و زبر چرا کنم

چونک کمر ببسته‌ام ، بهر چنان قمررخی

از پی هر ستاره گو ، ترک قمر چرا کنم

قصائد مولانا جلال الدین الرومی وغزلیاته

این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده‌ام

این بار من یک بارگی از عافیت ببریده‌ام

دل را ز خود برکنده‌ام با چیز دیگر زنده‌ام

عقل و دل و اندیشه را از بیخ و بن سوزیده‌ام

من اشعار مولانا جلال الدین الرومی

زندگـــی زیبـاســـت چشمـی بـاز کـن

گردشـــی در کوچــه باغ راز کن

مختارات من قصائد مولانا جلال الدین الرومی

در بادیهٔ عشق تو کردم سفری

تا بو که بیایم ز وصالت خبری

اشعار مولانا جلال الدین رومی

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن

ترک من خراب شب گرد مبتلا کن

شعر مولانا جلال الدین

ای از ورای پرده‌ها تاب تو تابستان ما

ما را چو تابستان ببر دلگرم تا بستان ما

ای چشم جان را توتیا آخر کجا رفتی بیا

تا آب رحمت برزند از صحن آتشدان ما

دانلود اشعار مولانا با ترجمه انگلیسی

چون می روی بی‌من مرو ای جان جان بی‌تن مرو

وز چشم من بیرون مشو ای شعله تابان من

شعر مولانا

معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا

کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا

شعر مولانا مرگ

من از عالم تو را تنها گزینم

روا داری که من غمگین نشینم؟

دل من چون قلم اندر کف توست

ز توست ار شادمانم گر حزینم

شعر مولانا محسن چاوشی

ای که تو ماه آسمان، ماه کجا وُ تو کجا

در رخ مَه کجا بوَد این کر و فر و کبریا

شعر مولانا رقص

در عشق توام نصیحت و پند چه سود

ذهرآب چشیده ام مرا قند چه سود

گویند مرا که بند بر پاش نهید

دیوانه دل است، پام بر بند چه سود

شعر مولانا امام حسین

من درد تو را زدست آسان ندهم

دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم

از دوست به یادگار دردی دارم

که آن درد به صد هزار درمان ندهم

شعر مولانا حضرت علی

ای باد سحر، تو از سر نیکوئی

شاید که حکایتم به آن مَه گوئی

نی، نی غلطم گرت بدو ره بودی

پس گرد جهان دگر که را می‌جوئی.

شعر مولانا جلال الدین الرومی

ای آنکه طبیب دردهای مایی

این درد ز حد رفت چه می‌فرمایی!؟

والله اگر هزار معجون داری

من جان نبرم تا تو رخی ننمایی

شعر مولانا جلال الدین بلخی

اندر دو جهان دلبر و جانم تو بسی

زیرا که به هر غمیم فریاد رسی

کس نیست بجز تو ای مه اندر دو جهان

جز آنکه ببخشیش به اکرام کسی

اشعار مولانا محسن چاووشی

از سایه‌ی عاشقان اگر دور شوی

بر تو زند آفتاب و رنجور شوی

پیش و پس عاشقان چو سایه میدر

تا چون مه و آفتاب پرنور شوی

شعر رقص مولوی

این جا کسی است پنهان دامان من گرفته

خود را سپس کشیده پیشان من گرفته

این جا کسی است پنهان چون جان و خوشتر از جان

باغی به من نموده ایوان من گرفته

شعر رقصان مولوی

آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست؟

وآنکه بیرون کند از جان و دلم دست کجاست؟

شعر مولانا در مورد امام حسین

ای دوست به دوستی قرینیم ترا

هرجا که قدم نهی زمینیم ترا

در مذهب عاشقی روا کی باشد

عالم تو ببینیم و نه بینیم ترا

شعر سعدی درمورد امام حسین

پای تویی دست تویی هستی هر هست تویی

بلبل سرمست تویی جانب گلزار بیا

شعر مولانا در مدح امام حسین

ای دیده من جمال خود اندر جمال تو

آیینه گشته‌ام همه بهر خیال تو

شعر مولوی در باره امام حسین

ای نوبهار خندان از لامکان رسیدی

چیزی بیار مانی از یار ما چه دیدی

شعر مولوی در وصف امام حسین

بهار آمد بهار آمد سلام آورد مستان را

از آن پیغامبر خوبان پیام آورد مستان را

اشعار مولوی

شعر در مورد عاشورا

شعر در مورد عاشورا,شعر در مورد عاشورای حسینی,شعر در مورد عاشورا تاسوعا,شعر در مورد عاشورا و تاسوعا,شعر در مورد عاشورا و محرم,شعر در مورد عاشورا برای کودکان,شعر در مورد عاشورا و کربلا,شعر در مورد عاشورای,شعری در مورد عاشورا,شعری در مورد عاشورا و تاسوعا,شعر درباره عاشورای حسینی,شعری در مورد عاشورای حسینی,شعر در مورد تاسوعا و عاشورای حسینی,شعر درباره عاشورا تاسوعا,شعر کوتاه در مورد تاسوعا و عاشورا,شعر درمورد تاسوعا عاشورا,شعر کودکانه در مورد تاسوعا و عاشورا,شعر درباره عاشورا و تاسوعا,شعر درباره ی عاشورا و تاسوعا,شعر درباره عاشورا و محرم,شعر زیبا در مورد محرم و عاشورا,شعر کودکانه در مورد محرم و عاشورا,شعر کودکانه در مورد عاشورا,شعر درمورد عاشورا کودکانه,شعر در مورد روز عاشورا,شعر کوتاه در مورد عاشورا,شعری در مورد روز عاشورا,شعری زیبا در مورد عاشورا,شعری در مورد واقعه عاشورا,شعری درباره روز عاشورا و تاسوعاکودکانه,شعر در وصف عاشورا,شعر در وصف عاشورا و امام حسین,یک شعر در وصف عاشورا,شعر ترکی در وصف عاشورا,شعری در وصف عاشورا,شعر در وصف روز عاشورا,شعر زیبا در وصف عاشورا,متن شعر در وصف عاشورا,شعر مرحوم آقاسی در وصف عاشورا,شعر در وصف زیارت عاشورا,شعری زیبا در وصف عاشورا,اشعار در وصف روز عاشورا,اشعار زیبا در وصف عاشورا,شعرهای زیبا در وصف عاشورا,متن شعر مرحوم آقاسی در وصف عاشورا,شعر مرحوم آغاسی در وصف عاشورا,اشعار در وصف زیارت عاشورا,شعر عاشورایی,شعر عاشورایی کوتاه,شعر عاشورایی رباعی,شعر عاشورایی قیصر امین پور,شعر عاشورایی ایرج میرزا,شعر عاشورایی شهریار,شعر عاشورایی کودکانه,شعر عاشورایی ترکی,شعر عاشورایی محتشم کاشانی,شعر عاشورایی فاضل نظری,شعر عاشورا,شعر عاشورایی,شعر عاشوراء,شعر عاشورای حسینی,شعر عاشوراء الامام الحسین,شعر عاشورایی محتشم کاشانی,شعر کوتاه عاشورای,شعر های عاشورایی کوتاه,شعر عاشورایی ترکی,شعر عاشوراء الحسین,شعر عاشوراء فیس,شعر عاشوراء الامام الحسین فیس,شعر عاشوراء 2015,شعر عن عاشوراء,شعر عن عاشوراء الامام الحسین,شعر عن عاشوراء قصیره,شعر على عاشوراء,شعر عاشورای حسینی,شعر درباره عاشورای حسینی,شعر برای عاشورای حسینی,شعر در مورد عاشورای حسینی,شعر درباره ی عاشورای حسینی,شعر تاسوعا و عاشورای حسینی,شعر از عاشورای حسینی,شعر تسلیت عاشورای حسینی,شعر الامام الحسین یوم عاشوراء,شعر الامام الحسین فی عاشوراء,شعر بحق الامام الحسین فی عاشوراء,شعر الامام الحسین فی یوم عاشوراء,قصائد عاشوراء الامام الحسین,شعر عن الامام الحسین یوم عاشوراء,شعر بحق الامام الحسین یوم عاشوراء,شعر عاشورایی از محتشم کاشانی

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد عاشورا برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

بهـار گل به جراحـات پیکـرت پیداست

چقـدر زخـم بر اندام بی‌سـرت پیداست

به مـادر تـو «زیـارت قبـول» باید گفت

که جای بوسۀ گرمش به حنجرت پیداست

شعر در مورد عاشورا

تو راست قـامت تاریخـی و خمیده قدت

خمیـدگیـت ز داغ بــرادرت پیــداست

اگر چـه گم شده‌ای در هجوم کثرت زخم

بـه پاره‌هـای جگر داغ اکبرت پیـداست

شعر در مورد عاشورای حسینی

مگـر کـه فاطمـه الان کنــار مقتل بود

که روی سینه، گلِ ‌اشک مادرت پیداست؟

مگـر نشـان سنان‌هـا به پیکرت کم بود

که جای سیلی بر روی دخترت پیداست؟

شعر در مورد عاشورا تاسوعا

تبسمـی کـه زدی بر فراز نی می‌گفت

که در نگاه تو لبخند اصغرت پیداست

هنـوز می‌بـری از زخـم کشتگانت دل

هنـوز خنـدۀ گل‌های پرپرت پیداست

شعر در مورد عاشورا و تاسوعا

به خواهر از گلـوی پاره‌پاره حرف بزن

کـه روح در نفس روح‌پرورت پیداست

شـرار نالـۀ «میثم» ز آتش دل توست

همیشه در نگهش زخم پیکرت پیداست

شعر در مورد عاشورا و محرم

آمدم در قتلگه تا شاه را پیدا کنم

ماه را شرمنده از آن خلقت زیبا کنم

گشته از باد خزان پرپر همه گل های من

جستجو در بین این گل ها گل زهرا کنم

شعر در مورد عاشورا برای کودکان

دید تا عریان میان آفتابش گفت کاش

خصم بگذارد بمانم سایبان بر پا کنم

گر به خون، قانون آزادی نوشتی در جهان

من هم او را با اسیری رفتنم امضا کنم

شعر در مورد عاشورا و کربلا

تا شود ثابت که حق جاوید و باطل فانی است

زین زمین تا شام غم برنامه ها اجرا کنم

تا یزید دون نگوید فتح کردم زین عمل

می روم تا آن جنایت پیشه را رسوا کنم

شعر در مورد عاشورای

می کنم با خاک یکسان کاخ استبداد کن

تا دهان خود برای خطبه خواندن وا کنم

تا کنی سیراب نخل دین، تو دادی تشنه جان

من هم از اشک بصر این دشت را دریا کنم

شعری در مورد عاشورا

کاش بگذارند عدوان کای عزیز فاطمه

در کنار پیکر صد پاره ات مأوا کنم

بر تنت جان برادر نی سر و نی پیرهن

دادخواهی تو نزد ایزد یکتا کنم

گفت «انسانی» چو من نومید از هر در شوم

روی حاجت را به سوی زینب کبری کنم

شعری در مورد عاشورا و تاسوعا

بعد من کار تو خواهر سخت است

دیدن داغ برادر سخت است

آخرین لحظه به هنگام وداع

آه بوسیدن دختر سخت است

شعر درباره عاشورای حسینی

بوسۀ زیر گلو قبل وداع

بعد از آن بوسه حنجر سخت است

دیدن گریۀ یک طفل صغیر

پیشِ گهوارۀ اصغر سخت است

شعری در مورد عاشورای حسینی

خواهرم روز دگر وقت سفر

دیدن پیکر بی سر سخت است

معجر خود گِره محکم بزنید

حملۀ دشمن کافر سخت است

شعر در مورد تاسوعا و عاشورای حسینی

بی علمدار شدن در صف جنگ

غصۀ میر دلاور سخت است

به اسیریِ تو و کشتنِ من

خندۀ این همه لشگر سخت است

شعر درباره عاشورا تاسوعا

مضطرب بر سَرِ تلّی از خاک

دیدن نیزه و خنجر سخت است

پیش چشم نگرانت، دعوا

بر سر پیکر پرپر سخت است

شعر کوتاه در مورد تاسوعا و عاشورا

بعد من خیمه که غارت بشود

غربت آل پیمبر سخت است

پیش چشم همۀ اهل حرم

غارت چادر مادر سخت است

شعر درمورد تاسوعا عاشورا

کعب نی خوردن تو جای همه

دیدن زخم مکرر سخت است

پشت دروازه در آن مرکز کفر

خطبۀ دختر حیدر سخت است

شعر کودکانه در مورد تاسوعا و عاشورا

نسیم تلخ پر از انکسار می آید

و ذوالجناح دگر بی سوار می آید

به باد رفته گمانم تمام هستی او

به سمت خیمه چه بی اختیار می آید

شعر درباره عاشورا و تاسوعا

تمام فاجعه را با دو چشم خود دیده

که ناله می زند و بی قرار می آید

فقط نه کرب و بلا و مدینه و مشعر

صدای ناله ای از مستجار می آید

شعر درباره ی عاشورا و تاسوعا

زنی که اول صبحی شبیه حیدر بود

غروب با قد خم هم کنار می آید

میان خیمه آتش گرفته غیر از غم

سراغ اهل حرم اضطرار می آید

شعر درباره عاشورا و محرم

غروب با خودش انگار غربت آورده

ز سمت خیمه صدای (فرار) می آید

یکی دوید، گمان می کنم سر آورده

چقدر با عجله، از شکار می آید؟

تمام لشگر ابلیس غرق شادی بود

از این به بعد چه بر روزگار می آید؟

شعر زیبا در مورد محرم و عاشورا

گفتم اگر سرت نبود پیکر تو هست

مادر اگر که نیست ولی خواهر تو هست

اما چه پیکری که چه راحت بلند شد

دیدم که عضوهات به یک نقطه بند شد

شعر کودکانه در مورد محرم و عاشورا

روی زمین به فاصله افتاده پیکرت

حتما به دست حرمله افتاده پیکرت

صحبت به سمت نیزه کنم یا به قتله گاه

رویم کدام سوی کنم شاه بی سپاه

شعر کودکانه در مورد عاشورا

تا صبح روی خاک پر از رد پا شوی

ترسم که با نسیم سحر جا به جا شوی

حلق تو را همینکه سر نیزه دوختند

قیمت گذاشتند و پس از ان فروختند

شعر درمورد عاشورا کودکانه

دعوا سر تو شدت سختی گرفته است

ما بینشان رقابت سختی گرفته است

معلوم میشود چقدر بد شکسته ای

از نیزه ای به نیزه دیگر نشسته ای

شعر در مورد روز عاشورا

اواز سنگ هر چقدر رنج اور است

اما صدای نعلِ نویِ اسب بدتر است

ترکیب عضوهای تو را بخش میکنند

این اسب ها حسینِ مرا پخش میکنند

شعر کوتاه در مورد عاشورا

دیدمت در بین گودالی و غمگین می شوی

در میان حوض خون رفتی و رنگین می شوی

گاه زیر چکمه ها هستی و سنگین می شوی

گاه با سرنیزه ها بالا و پائین می شوی

شمر بد ذات آمد و پنجه به مویت کرد وای

آنقدر زد با لگد تا پشت و رویت کرد وای

شعری در مورد روز عاشورا

خنجر کندش همین که بر رگ چهارم نشست

بعد از آنکه چند تا از استخوان هایش شکست

سر شد از پیکر جدا و بر نوک نیزه نشست

لات های کوفه در خیمه همه معجر به دست

دختران پاک را با ضرب سیلی می زدند

صورت خورشید ها را رنگ نیلی میزدند

شعری زیبا در مورد عاشورا

نگاهش کهکشان را تاب می داد

شب تاریک را مهتاب می داد

اگر یک دست در تن داشت عباس!

تمام  کربلا را آب می داد

شعری در مورد واقعه عاشورا

نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده

سر پیراهن تو جنگ بوده

ولی شرمنده زینب دیر فهمید

که انگشتر به دستت تنگ بوده

شعری درباره روز عاشورا و تاسوعاکودکانه

دلی در خون نشسته دوست داری؟

بگو قلبی شکسته دوست داری؟

تورا ای عشق ! بی سر دوست دارم

مرا با دست بسته دوست داری؟

شعر در وصف عاشورا

ز شب تا صبح فردا گریه کردم

نه قطره بلکه دریا گریه کردم

برای دیدن روی تو ای ماه

زمین و آسمان را گریه کردم

شعر در وصف عاشورا و امام حسین

نیستان درنیستان داغداری

بلور اشک و آه و سوگواری

سری بر نیزه و آهی به سینــه

برایم مانده تنها یادگـــاری

یک شعر در وصف عاشورا

فلک ساز غمی دیرینه می زد

دلم از درد و داغت پینه می زد

چو می دیدم سرت را روی نیزه

به روی گونه اشکم سینه می زد

شعر ترکی در وصف عاشورا

به نیزه می‌کشد دائم سرش را

دل از برگ گل نازک‌ترش را

به بوی لاله، گنجشک غریبی

تبرُّک می‌کند بال و پرش را

شعری در وصف عاشورا

همیشه با دو چشمت عالمی داشت

کجا مثل نگاهت همدمی داشت

امام عشق، آن ظهر عطشناک

به دستانت نیاز مبرمی داشت

شعر در وصف روز عاشورا

برادر با برادر دست می‌داد

برای بار آخر آخر دست می‌داد

چه احساس قشنگی ظهر آن روز

به عباس دلاور دست می‌داد

شعر زیبا در وصف عاشورا

دعا کن قسمتم اندوه باشد

غم من یک غم بشکوه باشد

دعا کن تا نریزد شانه هایم

دلم یک عمه زینب کوه باشد

متن شعر در وصف عاشورا

دوباره دسته دسته سوگواری

محرم، جمعه ، باران، بیقراری

خدا، تا بر نگشتی کاش می داد

به ما یک عمه زینب بردباری

شعر مرحوم آقاسی در وصف عاشورا

کسی دلواپس گلهای سیب است

چقدر آن پیر آوازش غریب است

چه حسی آسمانی دارد او کیست؟

حبیب ابن حبیب ابن حبیب است

شعر در وصف زیارت عاشورا

کسی جز دست تو آب آورش نیست

کسی سقّـای باغ پرپرش نیست 

دریــغ از او چــرا کــردنــد آن قــــوم 

مگر این آب، مهر مادرش نیست؟

شعری زیبا در وصف عاشورا

امــام عـشـق را مــاه مـنـیری 

وفــاداران عـالــم را امـــیــــری 

دو دستت گرچه افتادند بر خاک 

به خاک افتادگان را دست گیری

اشعار در وصف روز عاشورا

هزاران چشم اشک آلود باران

دو تا دست و تن یک رود، باران

همین دیشب میان هیئت ما

یکی از سینه زنها بود باران!

اشعار زیبا در وصف عاشورا

بگو بغض مرا پرپر کند مشک!

غم دست مرا باور کند مشک!

به دندان می برم اما خدایا

لبانم را مبادا تر کند مشک!

شعرهای زیبا در وصف عاشورا

رقیه دختر زیبای بابا

رفیق و همدم دنیای بابا

سفر رفتم نبینم غصه داری؟

بشه اشکت غم فردای بابا

متن شعر مرحوم آقاسی در وصف عاشورا

دلامون دلخوش اون نیم نگاهه

نگاهت واسه ماپشت وپناهه

من واصغر،رقیه،باتوشادیم

عموجون بی تودنیامون سیاهه

شعر مرحوم آغاسی در وصف عاشورا

دل تـو تشنه و بی‌تاب می‌رفت 

به لبیک «عمو بشتاب» می‌رفت 

تو دست رود را رد کردی آن روز 

اگــر نــه آبـــروی آب مــی‌رفــــت

اشعار در وصف زیارت عاشورا

به چشمش تیر بود اما نگاهش…

چه رازی داشت با مولا نگاهش؟

بدون دست می‌گیرد در آغوش

تمام خیمه‌ها را با نگاهش

شعر عاشورایی

به آن گل‌های پرپر بوسه می‌زد

به روی سینه با هر بوسه، می‌زد

به قرآن؟ نه، برادر داشت انگار

به دستان برادر بوسه می‌زد

شعر عاشورایی کوتاه

نوشته اند سنان ها به تو امان ندهند

نوشته اند که ره را به تو نشان ندهند

نوشته اند به یک دیده بنگری همه را

نوشته اند دو روزن به آسمان ندهند

شعر عاشورایی رباعی

نوشته اند خودت جذبه باش و حکم بران

نوشته اند به این تیرها کمان ندهند

اگر تمامی این رودها تنور شوند

نوشته اند تو را مثل آب نان ندهند

شعر عاشورایی قیصر امین پور

چه مختصر شده ای ای رشید سایه فروش

نگفته ای که به ما هیچ سایه بان ندهند

ز بس شکفته شدی لحظه ای گمان بردم

قرار شد که سرت را به نیزه بان ندهند

شعر عاشورایی ایرج میرزا

لبم نمیرسد این تیرها مزاحم ماست

چرا که فاصله ها بوسه را توان ندهند

نوشته اند که بر نی عمامه دار شوی

تو عالمی و به عالم جز این نشان ندهند

شعر عاشورایی شهریار

عمو به دیده ی طفلان همیشه سنگین است

خدا کند که سرت را به این و آن ندهند

خبر چو کاسه ی لرزان لب به لب چرخید

خدا کند خبرت را دوان دوان ندهند

شعر عاشورایی کودکانه

نوشته اند که در یک ضریح جا نشویم

به یک مدار دو سیاره را عنان ندهند

گران فروش ترین مردمان دنیایند

که ساقی ام بگرفتند و آبمان ندهند

شعر عاشورایی ترکی

اولی سنگ بر سر و رو زد

قبضه یِ دشنه را به ابرو زد

دومی نیزه ای به پهلو زد

پیرمردی عصا به بازو زد

چقَدَر دوره کرده اند تورا

چند صد قطعه کرده اند تورا

شعر عاشورایی محتشم کاشانی

قامتِ من خمیده شد ای وای

یا غیاثت شنیده شد ای وای

پیکر ِ تو دریده شد ای وای

سرت از تن بریده شد ای وای

تا که یک نیزه بر دهانت خورد

مادرت دست را به پهلو بُرد

شعر عاشورایی فاضل نظری

گرگها ریخته اند رویِ سرت

همه زوزه کشان به دور و برت

لخته خون میچکد ز بال و پرت

یکنفر هم نشسته بر کمرت

پشت و رویت نموده چندین بار

خنجرش کُند میبُرَد انگار

شعر عاشورا

بُرد انگشتر ِ تورا خولی

زرهِ پیکر تورا خولی

تا به کوفه سر ِ تورا خولی

معجر ِ خواهر تورا خولی

تا به گودال دلبرم جان داد

همه یِ چشم ها به من افتاد

شعر عاشورایی

تا که صد تیر در تنت جا شد

باز از دور شمر پیدا شد

ارباً اربا دوباره معنا شد

بر سر ِ غارت تو دعوا شد

نیزه داران مقابلت هستند

پلک نیمه باز ِ تورا بستند

شعر عاشوراء

پیکرت بود و یک جهان نیزه

از زمین تا به آسمان نیزه

حرمله تیر زد سنان نیزه

میخورد بر لب و دهان نیزه

نامرتب شده ست اعضایت

خس خس افتاده در نفسهایت

شعر عاشورای حسینی

 از بسکه خورد بر بدنش نیزه و خَدَنگ

شد پیکرش شکفته، چو گلهای سرخ رنگ

از تیر غم، چو ابر بهار آسمان گرفت

باران خون، به گلشن او داد، آب و رنگ

شعر عاشوراء الامام الحسین

هر دم به یک طرف، بدنش داشت گردشی

تا چرخ بر نشانه زند تیر ِ بی درنگ

میجُست راه ترک قفس، مرغ جان او

تیر بلا ز بسکه نمود آشیانه تنگ

شعر عاشورایی محتشم کاشانی

لبریز شد، چو از بدنش چشمه های خون

برگرد او بچید فلک، ظالمانه سنگ

پوشیده شد عذار حسین از غبار و خون

آئینه ی جمال خدائی گرفت زنگ

شعر کوتاه عاشورای

قرآنیان، به پیکر قرآن، کشیده تیغ

اسلامیان، گرفته عجب، شیوه ی فرنگ

دشمن در انتظار و مهیای غارت است

تا گوشوار و معجری آرد مگر به چنگ

شعر های عاشورایی کوتاه

پر شد حرم، ز غلغله ی وامحمدا

شد همصدا به زینب غمدیده طبل جنگ

طبع حسان چگونه دهد شرح ماجرا

اینجا که پای فکر سبک سیر، گشته لنگ

شعر عاشورایی ترکی

قیامت بی حسین غوغا ندارد

شفاعت بی حسین معنا ندارد

حسینی باش که در محشر نگویند

چرا پرونده ات امضاء ندارد

شعر عاشوراء الحسین

عالم همه محو گل رخسار حسین است

ذرات جهان درعجب از کار حسین است

دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش 

یعنی که خدای تو عزادار حسین است

شعر عاشوراء فیس

ماه خون ماه اشک ماه ماتم شد

 بر دل فاطمه داغ عالم شد

شعر عاشوراء الامام الحسین فیس

اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد

دل را حرم و بارگه خون خدا کرد

شعر عاشوراء 2015

دوست دارم هر چی دارم بدم به راه تو حسین

تا که سینه خیز بیام میون بین الحرمین

شعر عن عاشوراء

السلام ای وادی کرببلا

السلام ای سرزمین پر بلا

السلام ای جلوه گاه ذوالمنن

السلام ای کشته های بی کفن

شعر عن عاشوراء الامام الحسین

دوباره آخرش من ماندم و یک بغض هرساله

کنار عکس شش گوشه نشستم اربعین ها را

شعر در مورد عاشورا

شعر در مورد فوت پدر

شعر در مورد فوت پدر,شعر در مورد فوت پدربزرگ,شعر در مورد فوت پدر شهید,شعر در مورد فوت پدر و مادر,شعری در مورد فوت پدر,شعر در مورد پدر فوت شده,شعر در مورد درگذشت پدر,شعر در مورد مرگ پدربزرگ,شعر در باره فوت پدر,شعر در مورد مرگ پدر و مادر,شعر درباره فوت پدربزرگ,شعر درباره مرگ پدربزرگ,شعری در مورد فوت پدر بزرگ,شعری در باره فوت پدربزرگ,شعر کوتاه در مورد فوت پدربزرگ,شعری در مورد مرگ پدر بزرگ,شعر درباره فوت پدر شهید,شعر دوبیتی در مورد درگذشت پدر و مادر,شعر درباره فوت پدر و مادر,شعرهایی در مورد فوت پدر,شعری درباره فوت پدر,شعری در مورد مرگ پدر,شعری در مورد درگذشت پدر,شعری در مورد درگذشت پدر,شعر زیبا در مورد پدر فوت شده,شعر در باره پدر ومادر فوت شده,شعر درباره پدر فوت شده,شعر در مورد روز پدر فوت شده,شعری درباره پدر فوت شده,شعر زیبا درباره پدر فوت شده,شعر درباره ی پدر فوت شده,شعر در مورد وفات پدر,شعر درباره فوت پدر,شعر در باره مرگ پدر,شعری در باره مرگ پدر,شعر درباره مرگ پدر مادر,شعر در وصف فوت پدر,شعر در وصف فوت پدر بزرگ,شعری در وصف فوت پدر,شعری در وصف فوت پدر,شعر در وصف پدر فوت شده,شعر در وصف مرگ پدر,شعر در وصف مرگ پدر بزرگ,شعری در وصف مرگ پدر,اشعار در وصف مرگ پدر,شعر در وصف اولین سالگرد فوت پدر,شعر زیبا در وصف مرگ پدر بزرگ,شعری در وصف پدر فوت شده,شعری زیبا در وصف فوت پدر,شعر زیبا در وصف فوت پدر,شعر کوتاه در وصف فوت پدر,شعر در وصف پدر و مادر فوت شده,شعر در وصف مرگ پدربزرگ,شعر به وصف مرگ پدر,شعر زیبا در وصف مرگ پدر,اشعاری در وصف مرگ پدر,اشعار در وصف فوت پدر,اشعار زیبا در وصف مرگ پدر,شعر فوت پدر,شعر فوت پدربزرگ,شعر فوت پدر و مادر,شعر فوت پدرم,شعر فوت پدر ترکی,شعر فوت پدر جوان,شعر فوت پدر برای اعلامیه,شعر پدر فوت شده,شعر مرگ پدر,شعر مرگ پدربزرگ,شعر برای فوت پدربزرگ,شعر برای فوت پدربزرگ,شعر درباره فوت پدربزرگ,شعر تسلیت فوت پدربزرگ,شعر در مورد فوت پدربزرگ,شعر سالگرد فوت پدربزرگ,شعر راجب فوت پدربزرگ,شعری برای فوت پدربزرگ,شعر مرگ پدر و مادر,اشعار فوت پدر و مادر,شعر درگذشت پدر و مادر,شعر درباره فوت پدر و مادر,شعر برای فوت پدر و مادر,شعر در مورد فوت پدر و مادر,شعر در مورد مرگ پدر و مادر,شعر فوت پدر مادر,شعر مرگ پدر مادر,شعر فوت پدر بزرگ,شعر برای فوت پدر ترکی,شعر ترکی در مورد فوت پدر,شعر مرگ پدر ترکی,شعر ترکی درباره فوت پدر,شعر ترکی در فوت پدر,شعر ترکی در وصف فوت پدر,شعر برای اعلامیه سالگرد فوت پدر,شعر برای اعلامیه ترحیم فوت پدر,شعر درباره پدر فوت شده,شعر برای پدر فوت شده,شعر در مورد پدر فوت شده,شعر روز پدر فوت شده,شعر برای روز پدر فوت شده,شعر در وصف پدر فوت شده,شعر زیبا برای پدر فوت شده,شعر تولد پدر فوت شده,شعری برای پدر فوت شده,شعر برای مرگ پدربزرگ,شعر درباره مرگ پدربزرگ,شعری برای مرگ پدربزرگ,شعر در مورد مرگ پدربزرگ,شعر نو مرگ پدربزرگ,شعر در وصف مرگ پدربزرگ

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد فوت پدر برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل,     

تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من

شعر در مورد فوت پدر

غم مرگ پدر کوچک غمی نیست.

جگر می سوزدو درد کمی نیست.

پدر زیبا گل باغ وجود است.

که بی او زندگی جز ماتمی نیست

شعر در مورد فوت پدربزرگ

دلم پرازغم و درد است ای  وای

هوای خانمان سرد است ای وای

پدر رفت و، از او ،جز قاب عکسی

نمانده ،در کنارم نیست ای وای

شعر در مورد فوت پدر شهید

بابا غم مرگ تو زد آتش جگرم را

بشکست پدر بار فراقت کمرم را

شعر در مورد فوت پدر و مادر

از جور عدو رفت زکف عز و جلالم

چون برد فلک سایه لطف پدرم را

شعری در مورد فوت پدر

چون سایه ی رب بر سر ما سایه پدر بود

برسایه ی رب در صحف همسایه پدر بود

ایزد چو بفرمود که او رب صغیر است

در دفتر عشق آیه و سرمایه پدر بود

شعر در مورد پدر فوت شده

ای پدر ای با دل من همنشین ای صمیمی ای بر انگشتر نگین

ای پدر ای همدم تنهاییم آشنایی با غم تنهاییم

شعر در مورد درگذشت پدر

خسته شدم از اینکه تنــــــــــــــــــــهایی بشینم

تو کنج اتـــــــــــاقم هی عکســـــــــــــــــاتو ببینم

شعر در مورد مرگ پدربزرگ

عید قربان آمد و من هم شدم قربانیت

گرچه من دعوت ندارم آمدم مهمانیت

مفلسم آهی ندارم در بساطم ناگزیر

شعر در باره فوت پدر

وقتی پدر نیست انگار زندگی هم نیست آرامش هم نیست

وقتی پدر نیست انگار همه چیز عوض شده

وقتی پدر نیست انگار زندگی با هیچ چیزی شیرین نمیشه

وقتی پدر نیست انگار خندهها از هزاران گریه تلخ تر میشه

شعر در مورد مرگ پدر و مادر

کاش خدا یه فرصت دیگه بهم میداد تا  با پدرم بودن را

بیشتر احساس میکردم

شعر درباره فوت پدربزرگ

کاش میشد دوباره تو آغوشش برمو بهش بگم دوستش دارم

بهش بگم بابا  زندگی بی تو معنا نداره

کاش میشد فرصت های از دست رفته رو جبران کرد…

بابا خیلی دوست دارم دلم برات تنگ شده

شعر درباره مرگ پدربزرگ

پدر

نیستی که ببینی هنوز فرزندان تو

گاه و بیگاه با یاد شیرین سخنی های تو

ایام میگذرانند…

شعری در مورد فوت پدر بزرگ

چقدر صدای تیک تاک ساعت دلخراش است

وقتی تو یک ثانیه هم در کنارم نیستی

شعری در باره فوت پدربزرگ

ای دریغا راد مرد لطف و رحمت درگذشت

اسوه صبر و تلاش و کار و همت درگذشت

او که با عشق علی قلبش به سینه می تپید

گشت تسلیم قضا و با رضایت درگذشت

شعر کوتاه در مورد فوت پدربزرگ

از فراقت با غم محنت، هم آغوشم پدر

رفتی و از مرگ جانسوزت سیه پوشم پدر

 خنده و مهر و وفا و مهربانیهای تو

در جهان هرگز نمی گردد فراموشم پدر

شعری در مورد مرگ پدر بزرگ

پدرم نام تو را بر لوح زر باید نوشت

نام تو، بابای من، بر تاج سر باید نوشت

من که نتوانم کنم حقت ادا، بابای من

در مقامت، مثنوی ها، با گهر باید نوشت

شعر درباره فوت پدر شهید

ای پدر رفتی و یاد تو نرفت

دل برفت، شادی برفت، امید رفت

 حال در سوک تو بنشسته ایم

زنده ایم اما ز دل بشکسته ایم

شعر دوبیتی در مورد درگذشت پدر و مادر

پدر ای آیت عشق خدایی

گل خوش بوی باغ آشنایی

 از آن ساعت که رفتی در دل خاک

دلم می سوزد از درد جدایی

شعر درباره فوت پدر و مادر

پدر در سوک تو دلهای ما پیوسته می گرید

سراسر همچو شمعی بی نفس آهسته می گرید

 تویی در خاطر ناشاد ما، تا آخرین لحظه

به یادت چشم ما، چون ساغر بشکسته می گرید

شعرهایی در مورد فوت پدر

زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست

هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رفت

صحنه پیوسته به جاست

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

شعری درباره فوت پدر

افسانه هستی اش اگر پایان یافت

خوشنامی و عزتش به پایان نرسید

شعری در مورد مرگ پدر

آن گنج نهان در دل خانه پدرم بود

هم تاج سرم بود، هم بال و پرم بود

هر جا که ز من نام و نشانی طلبیدند

آوازه نامش سند معتبرم بود

شعری در مورد درگذشت پدر

پدر یعنی تپش در قلب خانه

پدر یعنی تسلط بر زمانه

پدر احساس خوب تکیه بر کوه

پدر یعنی تسلا، وقت اندوه

شعری در مورد درگذشت پدر

دل ما شکسته اما، تو نمرده ای پدر جان

که تو از فنا گذشتی، به سر بقا رسیدی

شعر زیبا در مورد پدر فوت شده

ای پدر رفتی و از هجر تو دل سوخته ایم

رسم آزادگی از خوی تو آموخته ایم

چهره پر مهر تو در خاطر ما خورشیدیست

که به دل تا نفسی هست برافروخته ایم

شعر در باره پدر ومادر فوت شده

دل ز قید خانمان خود بریدن، زود بود

مجلس سوک و عزا، بهر تو چیدن زود بود

رفتی و کردی عزیزانت همه ماتم نشین

ای پدر از آشیان خود بریدن زود بود

شعر درباره پدر فوت شده

روح پاکت با امیرالمومنین محشور باد

خانه قبرت به الطاف خدا، پر نور باد

ای چراغ زندگانی، ای پدر، یادت به خیر

خاطراتت در باغِ فردوسِ برین، مسرور باد

شعر در مورد روز پدر فوت شده

دست زمانه گل دیگر ز ما گرفت

گلی که دادیم، میان باغ جا گرفت

 گرچه همه را پدری کرد و رفت

داغش تا ابد در دل ما، زبانه گرفت.

شعری درباره پدر فوت شده

از ملک جهان رفت به جنت، پدر ما

برداشته شد، سایه لطفش، ز سر ما

افسرده نمی خواست، دمی همسر و فرزند

افسوس فلک کرد، پر از غم، جگر ما

شعر زیبا درباره پدر فوت شده

رفتی واتش زدی بر جسم وجانم ای پدر

گشت تاریک از فراقت اشیانم ای پدر

چون به یاد ارم محبتهای دیرین تورا

می رود ازکف برون تاب وتوانم ای پدر

شعر درباره ی پدر فوت شده

تو ملک بودی گمانم من ترا نشناختم

حال دانستم حقیقت بود،گمانم ای پدر

کی ز خاطر میبرم ان مهربانیهای تو

بهر تو ریزم سرشک از دیدگانم ای پدر

شعر در مورد وفات پدر

چون نصیحتهای شیرین ترا ارم به یاد

اتش غم میزند شعله به جانم ای پدر

زان نکویی ها که میکردی بمن ای نازنین

مغفرت جویم ز حی مهربانم ای پدر

شعر درباره فوت پدر

پدر بی تو در این دنیا

شدم بی مونس و تنها

برفتی جانب عقبا

پدر جانم پدر جانم

شعر در باره مرگ پدر

دلم از غصه بشکسته 

ز هجرت خسته ام خسته

شدم چون مرغ پر بسته 

پدر جانم پدر جانم

شعری در باره مرگ پدر

مرا بودی چو آئینه 

دلی پر مهر و بی کینه

فروق دیده و سینه 

پدر جانم پدر جانم

شعر درباره مرگ پدر مادر

نباشد زین دعا بهتر 

پدر در ورطه محشر

علی گردد ترا یاور

پدر جانم پدر جانم

شعر در وصف فوت پدر

به نیلی بازوی زهرا 

به روی و پهلوی زهرا

خدا اجرهت دهد بابا

پدر جانم پدر جانم

شعر در وصف فوت پدر بزرگ

به اشک دیده زینب 

که بودش در عزای اَب

علی یارت شود امشب 

پدر جانم پدر جانم

شعری در وصف فوت پدر

تو عاشق بر حسین بودی 

ز غم در شور و شین بودی

ترا او نور عین بودی 

پدر جانم پدر جانم

شعری در وصف فوت پدر

گلی از بوستان زندگی رفت

بهار جاودان زندگی رفت

ببار ای دیده اشک ماتم امروز

که آن سرو روان زندگی رفت

شعر در وصف پدر فوت شده

چه مردی با صفا و پاک طینت

ز پیکر جسم و جان زندگی رفت

بنال ای دل ز هجرانش دمادم

که آن صبر و توان زندگی رفت

شعر در وصف مرگ پدر

دل یاران ز داغش داغدار است

که آن پرتو فشان زندگی رفت

ز داغش هر دلی در آه و افغان

فروغ دیدگان زندگی رفت

شعر در وصف مرگ پدر بزرگ

نام زیبای پدر با سیم و زر باید نوشت

خوب و عالی با عیاری معتبر باید نوشت

برکت نان و نمک از همت والای اوست

این چنین گویم که نامش تاج سر باید نوشت

شعری در وصف مرگ پدر

خانه را باشد ستون و مثل سروی استوار

کوه صبر و معرفت خواهی ، پدر باید نوشت

کوله بار مشکلات زندگی بر دوش اوست

ناخدای زندگی در بحر و بر باید نوشت

اشعار در وصف مرگ پدر

چرخه کار و تلاش و صنعت و سازندگیست

دستهایش پینه دارد ، کارگر باید نوشت

با شرف ، با غیرت و کوهی پر از مردانگیست

گاه سختی ها خدایی یک سپر باید نوشت

شعر در وصف اولین سالگرد فوت پدر

صورتش را سرخ می دارد ز سیلی زمان

در حقیقت نام او اهل هنر باید نوشت

احترامی خاص دارد ، حرمتش واجب بود

گفته پیغمبر است و مستمر باید نوشت

شعر زیبا در وصف مرگ پدر بزرگ

آنکس که مرا سایه سر بود پدر بود

در دیده مرا نور بصر بود پدر بود

در سینه اگر بود مرا سوزی و دردی

آنکس که سراپای شرر بود پدر بود

شعری در وصف پدر فوت شده

در ظلمت و تاریکی جهلم به جوانی

آنکس که مرا شمس وقمر بود پدر بود

پروانه پر سوخته شمع حسینم

آنکس که ز من سوخته تر بود پدر بود

شعری زیبا در وصف فوت پدر

عمری به خدا عاشق زهرا و علی بود

آنکس که مرا زینت و فر بود پدر بود

دیدم به عزا خانه سالار شهیدان

آنکس که بر او دیده تر بود پدر بود

رفت از کف من گوهر نایاب وجودش

آنکس که مرا سایه سر بود پدر بود

شعر زیبا در وصف فوت پدر

ای پدر ای با دل من همنشین

ای صمیمی ای بر انگشتر نگین

ای پدر ای همدم تنهاییم

آشنایی با غم تنهاییم

شعر کوتاه در وصف فوت پدر

ای طنین نام تو بر گوش من

ای پناه گریه خاموش من

همچو باران مهربان بر من ببار

ای که هستی مثل ابر نو بهار

شعر در وصف پدر و مادر فوت شده

هر چه دارم از تو دارم ای پدر

ای که هستی نور چشم و تاج سر

با تو سبزم، گل بهارم ای پدر

هر چه دارم از تو دارم ای پدر

شعر در وصف مرگ پدربزرگ

پدرم رفت و دگر نیست کنارم جسمش

روحش اما که مرا نیست جدا یک لحظه

شعر به وصف مرگ پدر

پدرم رفت و نگاهش دگرم نیست به راه

ولی از یاد نرفته است نگاهش هرگز

شعر زیبا در وصف مرگ پدر

پدرم رفت و خزان شد دل من

کاش می ماند و بهارم می ماند

اشعاری در وصف مرگ پدر

پدر بود گنجینه ای از صفا

شبی رفت اما به سوی خدا

پدرجان کجایی؟! خموشی چرا؟

نگو رفته ای و ندارم تو را

اشعار در وصف فوت پدر

چون محو شد خیال پدر از نظر مرا

اشکی به روی گونه زردم چکیده بود

اشعار زیبا در وصف مرگ پدر

بابا غم مرگ تو زد آتش جگرم را

بشکست پدر بار فراقت کمرم را

شعر فوت پدر

پدرم تاج سرم چشم به راهت بودم

همه دم عاشق لبخند نگاهت بودم

شعر فوت پدربزرگ

دلتنگ تر از هر شب و هر روز شدم من

بی مهر پدر، شمع پر از سوز شدم من

شعر فوت پدر و مادر

این گوهر گم گشته به دنیا پدرم بود

محبوب همه یار همه تاج سرم بود

شعر فوت پدرم

از فراقت با غم محنت، هم آغوشم پدر

رفتی و از مرگ جانسوزت سیه پوشم پدر

خنده و مهر و وفا و مهربانی های تو

در جهان هرگز نمی گردد فراموشم پدر

شعر فوت پدر ترکی

ای پدر رفتی و یاد تو نرفت

دل برفت، شادی برفت، امید رفت

شعر فوت پدر جوان

چون سایه رب بر سر ما سایه پدر بود

بر سایه رب در صحف همسایه پدر بود

شعر فوت پدر برای اعلامیه

پدرم در سوگ تو دلهای ما پیوسته می گرید

سراپا همچو شمعی بی فروغ آهسته می گرید

شعر پدر فوت شده

باورم نیست پدر رفتی و خاموش شدی

ترک ما کردی و با خاک هم آغوش شدی

شعر مرگ پدر

پدرم یاد تو هرگز نرود از دل ما

مگر آن روز که در خاک شود منزل ما

شعر مرگ پدربزرگ

پدر جان یاد آن شب ها که ما را شمع جان بودی

میان نا امیدی ها چراغ جاودان بودی

شعر برای فوت پدربزرگ

پدرم دیده به سویت نگران است هنوز

غم نادیدن تو بار گران است هنوز

شعر برای فوت پدربزرگ

گشته از سیلاب غم چشمان من دریا

پدر من چه گویم بی تو از فردا و فرداها پدر

شعر درباره فوت پدربزرگ

تکیه گاهی بودی وتنها امید و آرزو

پدر بی تو این دنیا ندارد رنگ شادی ها

شعر تسلیت فوت پدربزرگ

پدر سنگ مزارت را به آه وناله می بوسم

به عشق و زحمت چندین و چندین ساله می بوسم

شعر در مورد فوت پدربزرگ

همیشه مونس و یاورم پدرم بود

به وقت رنج غمخوارم پدر بود

شعر در مورد فوت پدر

شعر در مورد ثانیه ها

شعر در مورد ثانیه ها,شعر درباره ثانیه ها,شعر در مورد ثانیه,شعر درباره ثانیه,شعر در وصف ثانیه ها,شعر در وصف ثانیه,شعر ثانیه ها,شعر ثانیه ها از امین بانی,شعر ثانیه ها,شعر ثانیه ها امین بانی,شعر ثانیه های عاشقی,متن شعر ثانیه ها ندیم,شعر چقدر ثانیه ها نامردند,شعر نو ثانیه ها,شعر در مورد ثانیه ها,دانلود شعر ثانیه ها,دانلود شعر ثانیه ها از امین بانی,متن شعر ثانیه ها از امین بانی,متن شعر ثانیه ها امین بانی,شعر آهنگ ثانیه ها امین بانی,دانلود شعر ثانیه ها امین بانی,متن آهنگ ثانیه ها ندیم,متن آهنگ ثانیه ها از ندیم,متن شعر ثانیه ها از ندیم,شاعر شعر چقدر ثانیه ها نامردند,شعر درباره ثانیه ها,دانلود آهنگ ثانیه ها از جمشید,دانلود آهنگ ثانیه ها از ندیم,دانلود آهنگ ثانیه ها از ماهان بهرام خان,دانلود آهنگ ثانیه ها ماهان بهرام خان,دانلود اهنگ ثانیه ها,دانلود اهنگ ثانیه ها از امین بانی,دانلود اهنگ ثانیه ها با صدای امین بانی,شعر ثانیه,شعر ثانیه خواجه امیری,متن شعر ثانیه خواجه امیری,شعر ثانیه از احسان خواجه امیری,دانلود شعر ثانیه احسان خواجه امیری,متن شعر ثانیه از خواجه امیری,دانلود شعر ثانیه از احسان خواجه امیری,متن شعر ثانیه ها از احسان خواجه امیری,شعر جدید احسان خواجه امیری ثانیه

 

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد ثانیه ها برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

حسّ و حال همه ی ثانیـه ها ریخت به هم

شوق یک رابطه با حاشیه ها ریخت به هم

شعر در مورد ثانیه ها

ترسم این است نیایی نفسم تنگ شود

نقش رویایی تو هی کم و کم رنگ شود

 ثانیه گُم بشود عقربه ها گیج شوند

دل خوش باورم آواره و دلتنگ شود

شعر درباره ثانیه ها

چقدر خوب است

همیشه بهانه ای داشته باشم

تا حالت را بپرسم

همین چند ثانیه کافی‌ست

برای تسکین این دلتنگی ام

شعر در مورد ثانیه

من با همه ی درد جهان ساختم اما

با درد تو هر ثانیه در حال نبردم

تو دور شدی از منو با اینهمه یک عمر

من غیر تو حتی به کسی فکر نکردم

شعر درباره ثانیه

واقعه ی دیدن روی تو را

ثانیه ای بیشترم آرزوست

شعر در وصف ثانیه ها

دلتنگی؛

آخرین جادویی بود که

در اولین دیدار

بر چشمانم نشست

و اولین کلامی بود که

در آخرین ثانیه های با تو بودن

بر دستانم جاری شد.

آری

از تقدیر نه گزیری هست و نه گریزی!

شعر در وصف ثانیه

تو از هیچ کجای ذهنم

مدام متولد می شوی و می میری

و من درد بدنیا آمدن و مردنت را

هر روز در کسری از ثانیه تجربه می کنم

شعر ثانیه ها

یک روز از فکر کردن به تو دست می کشم

می روم سراغ کارهای ناتمام

شعرهای نگفته

نشست و برخاست با سایه ها

خیابان گردی های بی سلام.

کارهایم که تمام شد

من می مانم و یک عالمه وقت

من می مانم و تحمل ثانیه های سخت!

آن وقت می نشینم و

سر فرصت

به تو فکر می کنم.

شعر ثانیه ها از امین بانی

وقتی تو

دست من و

ثانیه ها را می گیری

چشم هایم را می بندم؛

یک نوک پا

به دیدن خدا می روم

ناغافل صورتش را می بوسم

و آرام به گوشش می گویم :

چه خوب

که حواست نبود و

این فرشته را روی زمین

برای من

جا گذاشتی…!

شعر ثانیه ها

درد من بزرگتر از ترانه های مدرنی‌ست

که گوش می کنی

هر بار که دیوار حوصله ات خراب می شود

روی ثانیه های لنگان آنجا،

دوست دارم بدانی

اینجا دلم شور می زند

و نگاهم آرام ندارد

به خودم اطمینان می دهم

باز پیراهن کرم قهوه ای پوشیده ای

و زمزمه دوست داشتنت را

بزرگتر نجوا می کنم.

شعر ثانیه ها امین بانی

برای ماهی

با سه ثانیه حافظه

تُنگ و دریا یکی ست!

دست من و شما درد نکند

که دل ِ تنگ آدم ها را

با یک عمر حافظه

توی تُنگ می اندازیم

و برای ماهی ها دل می سوزانیم

شعر ثانیه های عاشقی

تو نیستی که ببینی

چگونه در هوای تو پر می زنم.

کلمات نابینا

بر کاغذهای سفید

دست می سایند و

گرد نام تو جمع می شوند

ثانیه های مُتمرّد

به زخم عقربه ها فرو می ریزند

و نام تو را

تکرار می کنند

متن شعر ثانیه ها ندیم

پس این ها همه اسمش زندگی است:

دلتنگی ها، دل خموشی ها، ثانیه ها، دقیقه ها 

حتی اگر تعدادشان به دو برابر آن رقمی که برایت نوشته ام برسد 

ما زنده ایم، چون بیداریم 

ما زنده ایم، چون می خوابیم 

و رستگار و سعادتمندیم، 

زیرا هنوز بر گستره ویرانه های وجودمان پانشینی 

شعر چقدر ثانیه ها نامردند

روزها زیبایند

خرده تلنگری به شعر

نفس در هوای خواستن تو

و هر روز،

نخستین نشانه حضورت

لبخند خواهش،

بر لبان ثانیه‌ها می‌نشاند.

شعر نو ثانیه ها

می خواهم بروم آن سوی ثانیه ها

می خواهم بروم آن سوی ثانیه ها

می خواهم به همان کوچه ی پاک پروانه برگردم

باران که ببارد

همان کوچه ی کوتاه بی کبوتر

کفاف تکامل تمام ترانه ها را می دهد

شعر در مورد ثانیه ها

عادت کرده‌ام فاصله‌ها را با ثانیه‌ها اندازه بگیرم.

گاهی هوای دلخوشی‌ چه سنگین می شود!

دانلود شعر ثانیه ها

باید باور کنیم

تنهایی

تلخ ترین بلای بودن نیست،

چیزهای بدتری هم هست،

روزهای خسته‌ای

که در خلوت خانه پیر می شوی…

و سالهایی

که ثانیه به ثانیه از سر گذشته است.

تازه

تازه پی می بریم

که تنهایی

تلخ ترین بلای بودن نیست،

چیزهای بدتری هم هست:

دیر آمدن!

دیر آمدن

دانلود شعر ثانیه ها از امین بانی

یک سیب

در فرصت مشبک زنبیل

می پوسد.

حسی شبیه غربت اشیا

از روی پلک می گذرد.

بین درخت و ثانیه سبز

تکرار لاجورد

با حسرت کلام می آمیزد

دانلود شعر ثانیه ها از امین بانی

ثانیه ای صبر کن.

از من و چشمانم نگذر ، تا ابد که نمی شود کنار جاده نشست

بیا کنارم بنشین ، هنوز جایی برایت هست …

متن شعر ثانیه ها از امین بانی

کفش‌هایم کو،

چه کسی بود صدا زد: سهراب؟

آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ.

مادرم در خواب است.

و منوچهر و پروانه، و شاید همه مردم شهر.

شب خرداد به آرامی یک مرثیه از روی سر ثانیه‌ها می‌گذرد

و نسیمی خنک از حاشیه سبز پتو خواب مرا می‌روبد.

بوی هجرت می‌آید:

بالش من پر آواز پر چلچله‌هاست

متن شعر ثانیه ها امین بانی

از تــــو چه پنهان ،

گاهی آنقدر خواستنی می شوی

که شروع می کنم

به شمارش تــک تــک ثانیه ها

برای یک بار دیگر رسیدن ،

به تـــــــــــو

شعر آهنگ ثانیه ها امین بانی

چند دقیقه دیگر وقت داری

تا به من نگاه کنی

به من، به چشمانم،

و به قلبی که برای تو می تپد

این شب و این باران

و تو

چند دقیقه دیگر وقت داری

تا به من نگاه کنی

پیش از آن که کاملا ً تمام شوم

دانلود شعر ثانیه ها امین بانی

هر ثانیه می‌گذرد

چیزی از تو را با خود می‌برد

زمان غارتگر غریبی است

همه جیز را بی اجازه می‌برد

و تنها یک چیز را

همیشه فراموش می‌کند:

حس «دوست داشتن» تو را

متن آهنگ ثانیه ها ندیم

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد

که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم

هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

متن آهنگ ثانیه ها از ندیم

گرمای قلبت را حس میکنم

مست می شوم در ثانیه هایی که با عطر تنت نفس میکشم

متن شعر ثانیه ها از ندیم

به من فکر کن

قبل از خواب

در لحظه های مکاشفه

در آخرین ثانیه هشیاری

بگذار پروانه ای که روی شانه ات نشسته

عطر گیسوان مرا نفس بکشد

در آن سوی مرزهایی که

بین ما فاصله انداخته

شاعر شعر چقدر ثانیه ها نامردند

 بود هر یک دقیقه ثانیه شصت

چو هر ثانیه باشد ثالثه شصت

شعر درباره ثانیه ها

 ثالث این عیسی فرخ قدم میمون فر

کامد از رابطه ثانیه در مهد جلال

دانلود آهنگ ثانیه ها از جمشید

با تو در هر ثانیه

قلبم از نو متولد می‌شود

من از نو متولد می‌شوم

و هستی از نو متولد می‌شود

دانلود آهنگ ثانیه ها از ندیم

رد پای خاطرات مرا

ببر با خود تا اولین دوستت دارم

کمک کن بی تو نمانم

من در تک تک غروب ها

من در

تک تک باران ها

من در

غرور درد

بارها تو را تجربه کرده ام

کمک کن ثانیه ها را بی تو رج نکنم

دانلود آهنگ ثانیه ها از ماهان بهرام خان

چه آسان تماشاگر سبقت ثانیه‌هاییم

و به عبورشان می‌خندیم

دانلود آهنگ ثانیه ها ماهان بهرام خان

ثانیه‌ها

با کفش فقیرانه از بغلم می‌گذشتند

عمر

استخوان شکسته ی در گلو مانده بود

دانلود اهنگ ثانیه ها

حتی ثانیه ای ترکم نکن ، دلبندترین

چرا که همان دم

آنقدر دور می شوی

که آواره جهان شوم

سرگشته

تا بپرسم که باز خواهی آمد

یا اینکه رهایم می کنی

تا بمیرم

دانلود اهنگ ثانیه ها از امین بانی

همه روز و همه شب

در پی یافتن سایه درختی ، آبی

در سکوت غم تنهایی خویش

بین هر ثانیه را

لا به لای سخن و قافیه را می گشتیم

در غم عشق تو مردم اما

این صدای ضربان و تپش قلب ره عشق هنوز

از قدمهای بلند من و توست

دانلود اهنگ ثانیه ها با صدای امین بانی

مرا به چنگ بیاور چه زنده، چه مرده

به قدر ثانیه ای فکر نام و ننگ نکن

شعر ثانیه

می شود حال بدِ ثانیه ها خوب شود

شهر هم غرقِ هماغوشی باران باشد

شعر ثانیه خواجه امیری

صدای ثانیه ها هم گواه حرف من است

سرور ثانیه از گام تو خبر دارد

متن شعر ثانیه خواجه امیری

حس دستان تو عالی است ، حقیقت دارد

با تو هر ثانیه ، سالی است ، حقیقت دارد

شعر ثانیه از احسان خواجه امیری

بلخ تا قونیه از چلچله پر خواهد شد

قدر یک ثانیه آغوشت اگر وا بشود

دانلود شعر ثانیه احسان خواجه امیری

ولو به ثانیه ای سهم دست هایم باش

به قدر این که ببینم حباب می گیرم 

متن شعر ثانیه از خواجه امیری

بس کن از گردش این ثانیه ها هیچ نگو

نقطه ثابت این گردش پرگار منم

دانلود شعر ثانیه از احسان خواجه امیری

دارد دوباره حال و هوا فرق می کند

حتی عبور ثانیه ها فرق می کند

متن شعر ثانیه ها از احسان خواجه امیری

چمدانی که بی مسافر رفت زیر ریل قطار ثانیه ها

آن هم اینجا که مکث تونل مرگ شکل آغوش وا نکردن تست

شعر جدید احسان خواجه امیری ثانیه

خود را کنار ثانیه ها دفن می کنم

شاید چنین جدا بشوم از زمانتان

شعر در مورد ثانیه ها

اگر بدانم گاهی به یاد من هستی

و چند ثانیه حتی دل تو هم تنگ است

پرنده می شوم اما… نمی پرم بی تو

پرنده می شوم و تا دل تو هم تنگ است

شعر درباره ثانیه ها

عمریست در دلم هوای همان چند ثانیه

آشفته گشته از تو زمین و زمان من

شعر در مورد ثانیه

اندکی دیگر کنارم باش تا ، بشکفم در واژه های ساده ات

فاش خواهم کرد در آن ثانیه ، نام آنکه در دلم گل کرد را

شعر درباره ثانیه

زمان می گذرد و زمانه پیر می شود

تنها یاد توست که هر ثانیه

در دلم جوانه می زند

شعر در وصف ثانیه ها

چمدانی که بی مسافر رفت زیر ریل قطار ثانیه ها

آن هم اینجا که مکث تونل مرگ شکل آغوش وا نکردن تست

شعر در وصف ثانیه

سال میان دو پلک را

ثانیه هایی شبیه راز تولد

بدرقه کردند

 کم کم در ارتفاع خیس ملاقات

صومعه نور

ساخته می شد

شعر ثانیه ها

در حیرتم ز ثانیه های بهار عمر

در حسرت عبور شکیبای زندگی

 در انتظار طایفه سبز بودنم

در انتظار رویش مینای زندگی

در زندگی تمام غزل

ها سراب بود

شعر ثانیه ها از امین بانی

گلدان آرزوی مرا آب داده ای

 در سایه روشنی که پر از عطر یاس بود

من را به روی ثانیه ها تاب داده ای

پرواز کن به کشور آینه های پاک

شاید مرا ز برکه غم ها رها کنی

شاید مرا و عاطفه را آشتی دهی

شعر ثانیه ها

روزهایی که بی تو می گذرد

 گرچه با یاد توست ثانیه هاش

آرزو باز میکشد فریاد

در کنار تو می گذشت ایکاش

شعر ثانیه ها امین بانی

تو چرا پنجره را بستی ؟

تو چرا آینه را

 دام لغزنده ترین ثانیه ها بر رف ننهادی

تو چرا ساقه آبی را

 که فراز سر ما خم شد از بیشه باران خستی

شعر ثانیه های عاشقی

شب سرگذشت ما را

 از پیش چشم می گذرانید

ما نیز می گذشتیم

 زنجیرهای ثانیه بر خواب های ما

 و قیچی طلایی

در خاوران مهیا می شد

صبحی که می رسید به تنهایی تو بود

متن شعر ثانیه ها ندیم

ای عمر گرانمایه تو را قدر شناسم

بک لحظه نپوشم نظر از ثانیه هایت

گر در پی نامی به هنر دست برآور

خود دشمن حاسد کند انگشت نمایت

شعر چقدر ثانیه ها نامردند

من بیکرانی بستر شب را بوییدم

زیرا در پس آن دو چشم ملول می تپید

 من ثانیه های مضطرب را در گلبوته های نرم یک قصه خوابانیدم

زیرا هیچ چیز به اندازه ی آنها شایسته ی چنین اعجازی نبود

شعر نو ثانیه ها

وقتی هر ثانیه ی شب

 تپش هراس من بود

 وقتی زخم خنجر دوست

 بهترین لباس

من بود

 تو با دست مهربونی

 به تنم مرهم کشیدی

شعر در مورد ثانیه ها

ما ز فردا نگرانیم

که فردا چه کنیم

زیر این بار گرانیم

که جان را چه کنیم

تو ز من ثانیه هایی

که نه از آن من است میخواهی

آتشی را که

نه در جان من است میخواهی

دانلود شعر ثانیه ها

ستون تخت جمشید برج غرور من نیست

 من با تو بهترینم ثانیه گور من نیست

تو کی هستی که خیال داشتنت

 یه دم از خاطر من دور نمیشه ؟

دانلود شعر ثانیه ها از امین بانی

بگو همبند غزلساز همیشه خوبه من

بگو پروانه ی ما صید کدوم ثانیه شد ؟

متن شعر ثانیه ها از امین بانی

کوله بارم

 پر از گریه های فروغ است

پر از دشتهای بی آهو

 پر از صدای سرایدار همسایه

 که سرفه های سرخ سل

 از گلوگاه هر ثانیه اش بالا می روند

متن شعر ثانیه ها امین بانی

روز بود

درخت پرتقال در حیاط می درخشید

ساعت- عمر را به ثانیه ها سپری می کرد

بچه ها بی وقفه بازی می کردند

روزی آفتابی بود

شعر آهنگ ثانیه ها امین بانی

وقتیکه از هم دوریم

انگار فرسنکها راه جدایمان کرده است

گر چه تو پشت دیواری از ساعت ها – دقیقه ها- ثانیه ها نشسته ای

از خیابان می گذرم

وترا فراموش می کنم

دانلود شعر ثانیه ها امین بانی

ما همواره در گلهای آرامش لحظات را سپری می کنیم

زندگی با حرکت مورچه ثانیه ها در روز مخفی می شود

متن آهنگ ثانیه ها ندیم

با گریه های یکریز

یکریز

مثل ثانیه های گریز

با روزهای ریخته

در پای باد

با هفته های رفته

با فصل های سوخته

با سالهای سخت

رفتیم و

سوختیم و

فروریختیم

با اعتماد خاطره ای در یاد

اما

آن اتفاق ساده نیفتاد

شعر در مورد ثانیه ها

شعر در مورد وفای به عهد

شعر در مورد وفای به عهد,شعر در مورد وفای به عهد کودکانه,شعر در مورد وفای به عهد از حافظ,شعری در مورد وفای به عهد,شعری کودکانه در مورد وفای به عهد,شعر بچه گانه در مورد وفای به عهد,شعر درباره وفای به عهد,شعری درباره وفای به عهد,شعر درباره ی وفای به عهد,شعر حافظ در مورد وفای به عهد,شعر درباره وفای به عهد کودکانه,شعر کودکانه درمورد وفای به عهد,شعری از حافظ در مورد وفای به عهد,لطیفه در مورد وفای به عهد,لطیفه درباره وفای به عهد,شعر کودکانه در مورد وفای به عهد,شعر کودکانه درباره وفای به عهد,شعری درباره ی وفای به عهد,شعر کودکانه درباره ی وفای به عهد,شعر کوتاه دربارهی وفای به عهد,شعر سعدی در مورد وفای به عهد,شعر وفای به عهد,شعر وفای به عهد کودکانه,شعر وفای به عهد,شعر وفای به عهد و پیمان,شعر درباره وفای به عهد,شعر در وفای به عهد,شعر کوتاه وفای به عهد,شعری درباره وفای به عهد,شعر در مورد وفای به عهد,شعر درباره ی وفای به عهد,شعر در مورد وفای به عهد کودکانه,شعر درباره وفای به عهد کودکانه,شعر کودکانه درمورد وفای به عهد,شعر کودکانه برای وفای به عهد,شعر راجع به وفای به عهد,شعری در مورد وفای به عهد,شعری کودکانه در مورد وفای به عهد,شعر بچه گانه در مورد وفای به عهد,شعر در مورد وفای به عهد از حافظ,شعر کوتاه درباره وفای به عهد,شعر کوتاه دربارهی وفای به عهد,شعر کوتاه در مورد وفای به عهد,لطیفه درباره وفای به عهد,لطیفه در مورد وفای به عهد,شعر حافظ در مورد وفای به عهد,شعری درباره ی وفای به عهد,شعر کودکانه درباره ی وفای به عهد

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد وفای به عهد برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را

الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را

قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد

سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را

شعر در مورد وفای به عهد

عهد با زلف تو بستم خدا می داند

سر مویی نشکستم خدا می داند

شعر در مورد وفای به عهد کودکانه

من این عهدی که با موی تو بستم

به مویت گر سر مویی شکستم

شعر در مورد وفای به عهد از حافظ

دلم ز بهر چه با طره تو بندد عهد

که هندواست و به یک موی بشکند میثاق

شعری در مورد وفای به عهد

در کیش سر زلف که هم عهد شکست

زنار توان بستن و پیمان نتوان بست

شعری کودکانه در مورد وفای به عهد

ای که دل برکندی از پیمان یاران قدیم

گاه گاهت یاد باید کرد از عهد و داد

شعر بچه گانه در مورد وفای به عهد

ندانستم که مه رویان به عهد خود نمی پایند

از آن عهد و از آن پیمان پشیمانی ، پشیمانی !

شعر درباره وفای به عهد

عهدم همه با پیر مغانست هلالی

گر با دگری عهد نبستم ، چه توان کرد ؟

شعری درباره وفای به عهد

من هشیار با مستان ندارم روی بنشستن

که می گویند بشکن عهد و بی شرمیست بشکستن !

شعر درباره ی وفای به عهد

هر چند پسند همه خلقی ز لطافت

اینت نپسندیم که در عهد نیایی

شعر حافظ در مورد وفای به عهد

دل با همه آشفتگی از عهده برآمد

هر عهد که با زلف پریشان تو کردم 

شعر درباره وفای به عهد کودکانه

دل درو بستیم و از ما در گسست

عهد نشکستیم و از ما بر شکست

شعر کودکانه درمورد وفای به عهد

چه نیکو روی و بد عهدی که شهری

غمت خوردند و کس را غم نخوردی

شعری از حافظ در مورد وفای به عهد

یاد باد آنکه به قصد خون ما

عهد را بشکست و پیمان نیز هم

لطیفه در مورد وفای به عهد

سالها عهد وفا بست ولی آخر کار

عهد بشکست و جفا کار شد افسوس ، افسوس !

لطیفه درباره وفای به عهد

منال ای بلبل از بد عهدی گل

که تا بودست خوبی ، بی وفا بود

شعر کودکانه در مورد وفای به عهد

کجا شد عهد و پیمان را چه کردی ؟

امانت های چون جان را چه کردی ؟

شعر کودکانه درباره وفای به عهد

سست عهدی که بدو عهد مودت بستم

ترسم آخر که به سختی شکند پیمان را

شعری درباره ی وفای به عهد

یارب این نامه که آورد که از هر شکنش

بوی جان پرور آن عهد شکن می آید

شعر کودکانه درباره ی وفای به عهد

پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد

گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان

شعر کوتاه دربارهی وفای به عهد

با تو اخلاصم دگر شد بس که دیدم نقض عهد

من که در آتش نگردانم عیار خویش را

شعر سعدی در مورد وفای به عهد

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم

هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

شعر وفای به عهد

تو عهد کرده ای که کشانی به خون مرا

من جهد کرده ام که به عهدت وفا کنی

شعر وفای به عهد کودکانه

تو را با من نه عهدی بود ز اول

بیا بنشین بگو آن را چه کردی ؟

شعر وفای به عهد

با آنکه زو دلخسته ام، خود را بر او بربسته ام

چون عهد او را بشکسته ام، خواهم که پیمان بشکند

شعر وفای به عهد و پیمان

این همه جور و جفا و مکر و دستانش ببین

وآنهمه پیمان و شرط و عهد و میثاقش نگر

شعر درباره وفای به عهد

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفائی

عهد نابستن از آن به ، که ببندی و نپائی

شعر در وفای به عهد

تا ز عهد حسن تو آوازه شد در شرق و غرب

آسمان با عشق بازی عهد و پیمان تازه کرد

شعر کوتاه وفای به عهد

گداختم ز جفا تا وفا به عهد تو کردم

بلی نتیجه ی عهد تو، وفای من است این

شعری درباره وفای به عهد

آن ماه در مهد آمده ، کام مرا شهد آمده

من باز در عهد آمده ، او از سر پیمان شده

شعر در مورد وفای به عهد

گر شما را طاعت است و زهد و تقوی و ورع

باک نیست چون دوست اندر عهد و در پیمان ماست

شعر درباره ی وفای به عهد

قرار این بود کز پیمان و عهد من نتابی رو

به هیچ انگاشتی عهد و قرارم ، این چنین باشد

شعر در مورد وفای به عهد کودکانه

هر عهد که بستم من ، بشکست دل شیدا

دل رأی دگر دارد من رأی دگر دارم

شعر درباره وفای به عهد کودکانه

با سر زلف شکن در شکنش عهد مبند

که بدین واسطه ما بی سرو سامان شده ایم

شعر کودکانه درمورد وفای به عهد

ای دل ، ای دل مهر آن مه ورز و ایمان تازه کن

سر بنه در پای جانان عهد و پیمان تازه کن

شعر کودکانه برای وفای به عهد

برنخیزد ناله ای از ما رهی

عهد الفت با خموشان بسته ایم

شعر راجع به وفای به عهد

در عهد بتان آنچه وفا بود نمودیم

در عالم عشق آن چه بلا بود کشیدیم

شعری در مورد وفای به عهد

مگو پیمان و عهدم استوار است

که در پیمان شکستن استواری

شعری کودکانه در مورد وفای به عهد

سست عهد و سرد مهرند این رفیقان همچو گل

ضایع آن عمری که با این سست عهدان سر کنی

شعر بچه گانه در مورد وفای به عهد

عهد کردی که وفا پیشه کنی ، جهد بکن

تا بدانم که درین عهد وفایی بودست

شعر در مورد وفای به عهد از حافظ

ای که با ما وعده ها کردی خلاف

از وفا و عهد و پیمانت ملاف

شعر کوتاه درباره وفای به عهد

عهد همه بشکستم در بستن پیمان

دامن مکش از دستم ، دست من و دامانت

شعر کوتاه دربارهی وفای به عهد

از جفا تا او چهار انگشت بود

از وفا تا عهد صد فرسنگ داشت

شعر کوتاه در مورد وفای به عهد

تو دوری و من در فراق تو زنده

زهی سست عهد و زهی سخت جانی

لطیفه درباره وفای به عهد

عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران

ساده دل من ، که قسم های تو باور کردم

لطیفه در مورد وفای به عهد

باز ترک عهد و پیمان کرده بود

کشتن ما بر دل آسان کرده بود

شعر حافظ در مورد وفای به عهد

تنها نه همین دلبر من عهد شکن شد

با هر که دم از مهر زدم ، دشمن من شد!

شعری درباره ی وفای به عهد

مرا با توست پیمانی ، تو با من کرده ای عهدی

شکستی عهد یا هستی بر آن پیمان ؟ نمی دانم

شعر کودکانه درباره ی وفای به عهد

دلی بستم به آن عهدی که بستی

تو آخر هر دو را با هم شکستی

شعر در وصف وفای به عهد

عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار

عهد با پیمانه بندم شرط با ساغر کنم

شعر وفا به عهد

فریب مردمی صائب مخور از چشم پرکارش

که از بهر شکستن عهد و پیمان تازه می سازد

شعر درباره وفا به عهد

ترا که نرگس مخمور و زلف مهپوشست

وفا و عهد قدیمت مگر فراموشست ؟!

شعر در مورد وفا به عهد

تیر خم رب، خطا ندارد

آن چوب خدا، صدا ندارد

در آتش هجر تو بسوزد

آن کس که به عهد، وفا ندارد

شعر کودکانه در مورد وفا به عهد

اتل متل توتوله       حسن خانِ کوچوله،

یک عهد محکمی بست       گرفت کتابی به دست

به عهد خود وفا کرد        فوراً شُکر خدا کرد

زرنگی رو خبر کرد       از تنبلی حذر کرد

بخون، بخون شد آغاز      شد اخم‌های او باز

کتاب‌هارو قطار کرد        از تنبلی فرار کرد

از حرف‌های معلم        شد از گذشته نادم

از تنبلی فرار کرد       جداً که خیلی کار کرد

با نمره‌های عالی      با دست پُر نهایی

قبول شد آخر سال        شد از قبولی خوشحال!

شعر درباره ی وفا به عهد

وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم

شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم

بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم

ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم

وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم

ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟

شعر راجب وفا به عهد

وفا در عهد و در پیمان نکردیم

خدا را یاد با ایمان نکردیم

چگونه از خدا خواهیم درمان

که دردی از کسی درمان نکردیم؟

شعر کودکانه وفا به عهد

تا عهد تو دربستم، عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان‌ها

شعری در مورد وفای به عهد

هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر

که من از دست تو فردا بروم جای دگر

بامدادان که برون می‌نهم از منزل پای

حسن عهدم نگذارد که نهم پای دگر

شعری در مورد وفای به عهد کودکانه

کرده‌ای عهد که بازآیی و ما را بکشی
وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ

شعری در مورد وفای به عهد از حافظ

جز نقش تو در نظر نیامد ما را

جز کوی تو رهگذر نیامد ما را

خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت

حقا که به چشم در نیامد ما را

شعری بچه گانه در مورد وفای به عهد

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم

باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

شعری درباره وفای به عهد

تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم

روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم

حال اگر چه هیچ نذری عهده دار  ِ وصل نیست

یک زمان پیشآمدی بودم که امکان داشتم

شعری درباره ی وفای به عهد

وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست

عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست

ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد

کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست

شعری حافظ در مورد وفای به عهد

با هرکه توانسته کنار آمده دنیا

با اهل هنر؟ آری! با اهل نظر؟ نه!

بد خلقم و بد عهد زبانبازم و مغرور

پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟

شعری درباره وفای به عهد کودکانه

عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم    

شاکر نعمت و پرورده احسان بودم

چه کند بنده که بر جور تحمل نکند    

بار بر گردن و سر بر خط فرمان بودم

شعری کودکانه درمورد وفای به عهد

بی‌وفا می‌خواندم ، آن بی‌وفا پیداست کیست

من به مهرش می‌دهم جان ، بی‌وفا پیداست کیست

شعر در مورد وفای به عهد

شعر در مورد صداقت

شعر در مورد صداقت,شعر در مورد صداقت و راستی,شعر در مورد صداقت و امانت داری,شعر در مورد صداقت و درستی,شعر در مورد صداقت کودکانه,شعر در مورد صداقت داشتن,شعر در مورد صداقت برای بچه ها,شعر در مورد صداقت وراستگویی,شعر در مورد صداقت و پاکی,شعر در مورد صداقت و دوستی,شعری در مورد صداقت و راستی,شعر در مورد صداقت و راستگویی,شعر کودکانه در مورد صداقت و راستگویی,شعر درباره صداقت و راستگویی,شعر کودکانه در مورد صداقت و راستی,شعری کودکانه در مورد صداقت,شعر درباره صداقت وراستگویی,شعر درباره صداقت و پاکی,شعر در وصف صداقت,شعری در وصف صداقت,شعر صداقت,شعر صداقت سهراب,شعر صداقت و راستی,شعر صداقت و راستگویی,شعر صداقت و پاکی,شعر صداقت در عشق,شعر صداقت کودکانه,شعر صداقت دوستی,شعر صداقتنا,شعر صداقتی,شعر در مورد صداقت و راستی,شعر درباره صداقت و راستگویی,شعری در مورد صداقت و راستی,شعر کودکانه در مورد صداقت و راستی,شعر در مورد صداقت و راستگویی,شعر کودکانه در مورد صداقت و راستگویی,شعر درباره ی صداقت و راستگویی,شعر کودکانه درباره ی صداقت و راستگویی,شعر درباره صداقت و پاکی,شعر در مورد صداقت و پاکی,شعر درباره صداقت در عشق,شعر صداقت عشق,شعر صداقت و عشق,شعر در مورد صداقت کودکانه,شعر صداقت در دوستی,شعر صداقت و دوستی,شعر هل تقبلین صداقتی

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد صداقت برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

نرسیده به درخت

کوچه باغی ست که از خواب خدا سبزتر است

و در آن؛ عشق به اندازه پرهای صداقت آبی ست

شعر در مورد صداقت

دلم برای کسی تنگ است

که آفتاب صداقت را

به میهمانی گلهای باغ می‌آورد

دلم برای کسی تنگ است

که همچو کودک معصومی

دلش برای دلم می‌سوخت

و مهربانی را نثار من می‌کرد

شعر در مورد صداقت و راستی

در زمانی که وفا

قصه ی برف به تابستان است

و صداقت گل نایابی ست

به چه کس باید گفت….

با تو انسانم و خوشبخت ترین

شعر در مورد صداقت و امانت داری

خانه‌یی آرام و

اشتیاقِ پُرصداقتِ تو

تا نخستین خواننده‌ی هر سرودِ تازه باشی

شعر در مورد صداقت و درستی

دلم برای کسی تنگ است

که آفتاب صداقت را

به میهمانی گلهای باغ می آورد

شعر در مورد صداقت کودکانه

آزادانه صداقتم را می نویسم

در برابر دشنه های قبیله

و می دانم که با قلمم گورم را حفر می کنم

اما من ادامه می دهم

زیرا تمامی نویسندگان آزادی

با تیشه قلم ، گور خود را حفر می کنند

شعر در مورد صداقت داشتن

صداقت برایتان دوستان

 زیادی پیدا نمی کند

ولی دوستان درستی پیدا می کند

شعر در مورد صداقت برای بچه ها

دلت آفتابی کز او صدق زاید 

که جز صادق ابن الذکائی نیاب 

به صورت دو حرف کژ آمد دل، اما 

ز دل راستگوتر گوائی نیابی

شعر در مورد صداقت وراستگویی

ما درس صداقت و صفا می‌خوانیم 

آیین محبت و وفا می‌دانیم

زین بی‌هنران سفله ای دل! مخروش 

کآنها همه می‌روند و ما می‌مانیم

شعر در مورد صداقت و پاکی

صادقی، هر چه جز خداست

بباز از بد و نیک با خدا پرداز

شعر در مورد صداقت و دوستی

چه تفاوتی دارد که در شهر بزرگی زندگی کنی یا در شهری کوچک؛

زندگی راستین در درون ماست

شعری در مورد صداقت و راستی

قلبت را دنبال کن…قلب تو برای هر کار بزرگی راهنمای درستی است.

تقدیر هر کاری که انجام می دهی

با آن عنصر قدسی که درون هر یک از ماست تعیین می شود

شعر در مورد صداقت و راستگویی

دعا سخن روح است

که حقیقت را به درستی بازگو می کند

شعر کودکانه در مورد صداقت و راستگویی

به آدمها اعتماد کن

تا با تو صادق باشند

شعر درباره صداقت و راستگویی

سخن را زیوری

جز راستی نیست

شعر کودکانه در مورد صداقت و راستی

ممکن است دروغ یک سال بدود،

راستی در یک روز از او جلو می افتد

شعری کودکانه در مورد صداقت

بهترین سیاست،

راستی است

شعر درباره صداقت وراستگویی

قهرمان راستین کسی است

که باعث خوشی دیگران می شود

شعر درباره صداقت و پاکی

نیمی از بدبختیهای جهان از آنجا می آید که ما شجاعت آن را نداریم

که آشکارا و با روح محبت، راست بگوییم و راست بشنویم

شعر در وصف صداقت

ابزارهای شناخت راستی

همان قدر ساده است که سخت می نماید

شعری در وصف صداقت

سفر راستین برای کشف کردن،

رفتن به مکان‌های تازه نیست،

بلکه یافتن نگاهی تازه است

شعر صداقت

در آنچه به راستی درک می‌کنیم،

درنگ می‌کنیم، ولی کم

شعر صداقت سهراب

رَد راستی

رَد خویشتن است

شعر صداقت و راستی

یا درست حرف بزن

یا عاقلانه سکوت کن

شعر صداقت و راستگویی

بدبخت کسی است

که نمی تواند ناراستی خویش را درست کند

شعر صداقت و پاکی

برای نوشیدن شهد بهشت،

همواره نگاهت به راستی و درستی باشد

شعر صداقت در عشق

انسان نباید هیچ امری را به عنوان حقیقت قبول کند،

مگر آنکه به راستی در نظر او حقیقت باشد

شعر صداقت کودکانه

بزرگترین درس زندگی این است

که گاهی احمقها هم درست می گویند

شعر صداقت دوستی

راستی

یگانه سکه ای است که همه جا قیمت دارد

شعر صداقتنا

مجازات دروغگو این است که حتی زمانی هم که حرف راست می زند،

کسی باور نمی کند

شعر صداقتی

هیچ کس از قلب شما به شما نزدیکتر و راستگو تر نیست.

بنابراین از کسانی که قلب پاک شما آنان را به خود نمی پذیرد،

دوری کنید

شعر در مورد صداقت و راستی

بالاتر از همه چیز این است

که با خودمان صادق باشیم

شعر درباره صداقت و راستگویی

افراد نادرست معایب خویش را از خود و دیگران پنهان می دارند،

ولی درستکاران به معایب خود واقف و بدان معترف هستند

شعری در مورد صداقت و راستی

اگر دروغ می رهاند،

راستی همیشه رهاننده است

شعر کودکانه در مورد صداقت و راستی

همه می میرند،

اما به راستی همه زندگی نمی کنند

شعر در مورد صداقت و راستگویی

اعتبار، درست مثل شهرت است؛

سخت و دیر به دست می آید،

آسان و زود از دست می رود

شعر کودکانه در مورد صداقت و راستگویی

حتی اگر در مسیر درستی هم باشی،

چنان چه فقط آنجا بمانی تو را زیر خواهند گرفت

شعر درباره ی صداقت و راستگویی

داشتن ذهن خوب ومنظم کافی نیست،

مهم استفاده درست از آن است

شعر کودکانه درباره ی صداقت و راستگویی

دلم برای کسی تنگ است

 که آفتاب صداقت را

به میهمانی گلهای باغ می آورد

و گیسوان بلندش را به بادها می داد

و دستهای سپیدش را به آب می بخشید

شعر درباره صداقت و پاکی

ای آفتاب پاک صداقت

 در من غروب کن

شعر در مورد صداقت و پاکی

شب مثل شب شریر و سیاه است و پر ز درد

 در شب شرارتی است که من گریه می کنم

و صبح بر صداقت من رشک می برد

 با خوابهای خاطره خوش

بودم

شعر درباره صداقت در عشق

به چشمهای نجیبش که آفتاب صداقت

و دستهای سپیدش

 که بازتاب رفاقت

 و نرمخند لبانش نگاه می کردم

شعر صداقت عشق

صداقت یعنی از مرز افقها

به قصد دیدن رویت گذشتن

میان کوچه های سبز احساس

به دنبال قدمه های تو گشتن

شعر صداقت و عشق

یادش به خیر دسته گلی از صداقتش

در لابلای شهر وجودم نشسته بود

دست مرا به رسم وفا سبز می فشرد

دستش اگر چه از غم یک عمر خسته بود

شعر در مورد صداقت کودکانه

کاش در دهکده عشق فراوانی بود

توی بازار صداقت کمی ارزانی یود

شعر صداقت در دوستی

چشمای خیس و ابریشون همپای رود کارونه

این روزا دوستا هم دیگه با هم صداقت ندارن

شعر صداقت و دوستی

ای که قصدت ز سفر یار صداقت کیش است

آه ازین راه درازی که ترا در پیش است

شعر هل تقبلین صداقتی

زان ز حرف راست لب بستم که غیر از آه سرد

در بساط سینه صبح صداقت کیش نیست

شعر در مورد صداقت

از صفای دل نباشد حاصلی درویش را

نان به خون تر می شود صبح صداقت کیش را

شعر در مورد صداقت و راستی

روزگاری است که تصدیق نمی باید کرد

اگر از صبح کسی حرف صداقت شنود

شعر در مورد صداقت و امانت داری

صوفی شدی، صداقت و صدق و صفات کو؟

صافی شدی، کدورت و حقد و حسد چراست

شعر در مورد صداقت و درستی

تا صداقت زنده گردد از دمش

غیر حق سوزد ز برق پیهمش

شعر در مورد صداقت کودکانه

با توانائی صداقت توأم است

گر خود آگاهی همین جام جم است

شعر در مورد صداقت داشتن

 خطی ز صداقت ایشان ده

توفیق رفاقت ایشان ده

شعر در مورد صداقت برای بچه ها

گویم به زبان راستگویی

صد بار که او تو و تو اویی

شعر در مورد صداقت وراستگویی

عالمی از راستگویی دشمن ما گشته اند

ما چه می کردیم چون آیینه لوح پاک را

شعر در مورد صداقت و پاکی

اینجا بمان و فاصله ها را به هم بزن

هرچند با صداقت تو جنگ می شود

شعر در مورد صداقت و دوستی

لبانت به طعم خوش صداقت آغشته است

و گرمای مهربان دستت

مرد را مرد می‌کند

و من

ایستاده ام

و به نیمه‌ی کهکشان می‌نگرم

شعری در مورد صداقت و راستی

گفته خــدای مهربون

خالـق هفت تا آسمـــــون

باید با هم صادق باشید

رو کجـــــیها خط بـکشید

همه با هم مهربونید

هر جاکه باشه حرف راست

اینو بایدخوب بدونید

دروغگو دشمن خداست

شعر در مورد صداقت و راستگویی

آی بچه ها راست بگید

هر چی خدا خواست بگید

راست بگید میرید بالا

اون بالاهـا پیش خـــــــدا

شعر کودکانه در مورد صداقت و راستگویی

آدمی که راست میگه

جاش  میون بهشته

مامان گفته عزیزم،

کودک خوب و دلبند

راست بگوچون دروغگو،

دشمنه با خداوند

شعر درباره صداقت و راستگویی

دلی که به راستی عاشق شده باشد

هیچگاه عشق را فراموش نمی‌کند

بلکه عشق را تا پایان عمر ادامه می‌دهد

شعر کودکانه در مورد صداقت و راستی

قبلاَ فکر می‌کردم

اگه دو نفر همیشه به هم راست بگن

یعنی عینِ حقیقت رو بگن

باید خیلی صمیمی باشن

ولی الان دیدم که برای حفظ صمیمیت

انگار مجبوری بعضی جاها دروغ هم بگی!

شعری کودکانه در مورد صداقت

ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز

کز سر صدق می‌کند شب همه شب دعای تو

شعر درباره صداقت وراستگویی

حافظ به کوی میکده دایم به صدق دل

چون صوفیان صومعه دار از صفا رود

شعر درباره صداقت و پاکی

 ز شست صدق گشادم هزار تیر دعا

ولی چه سود یکی کارگر نمی آید

شعر در وصف صداقت

 حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق

بدرقه رهت شود همت شحنه نجف

شعری در وصف صداقت

 طریق صدق بیاموز از آب صافی دل

به راستی طلب آزادگی ز سرو چمن

شعر صداقت

 حافظا سجده به ابروی چو محرابش بر

که دعایی ز سر صدق جز آن جا نکنی

شعر صداقت سهراب

 همیشه باد جهانش به کام وز سر صدق

کمر به بندگی اش بسته چرخ مینایی

شعر صداقت و راستی

 ز صدق، صبح نفس زد به آفتاب رسید

به صدق دل، نفسی از جگر برآر اینجا

شعر صداقت و راستگویی

 از آتش هات در فروغند

فارغ از صدق وز دروغند

شعر صداقت و پاکی

 صادق نفسان گواه حالند

در صدق چو صبح بلکه افزا

شعر در مورد صداقت

شعر در مورد وداع

شعر در مورد وداع,شعر در مورد وداع با مادر,شعر در مورد وداع با دوستان,شعر در مورد وداع با ماه رمضان,شعر در مورد وداع با ماه محرم و صفر,شعر در مورد وداع با ماه صفر,شعر در مورد وداع ماه رمضان,شعر در مورد وداع با رمضان,شعر در مورد وداع رمضان,شعر در مورد وداع با محرم,شعر در مورد خداحافظی با دوستان,شعر در مورد خداحافظی با دوست,شعر درباره وداع با دوست,شعر درباره وداع با ماه رمضان,شعر درباره وداع ماه رمضان,شعر درباره وداع با رمضان,شعر در وصف وداع,شعر وداع,شعر وداع الحبیب

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد وداع برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

در آفتاب نهانم که هر غروب و طلوعی

نهم جبین وداع و سر سلام به پایت.

شعر در مورد وداع

هنوز یادم هست… وداع تلخ تو را…

و نگاهت که همچو طوفان بود…

شعر در مورد وداع با مادر

در وداع هر دیدار

پی واژه ای می گردم

به جای خداحافظ

تا با آن بباورانم به خود

که دوباره دیدنت محال نیست

شعر در مورد وداع با دوستان

هنگام وداع توزبس گریه که کردم

دورازرخ توچشم مرانورنمانده است

شعر در مورد وداع با ماه رمضان

دل چو ز درد درد تو مست خراب می‌شود

عمر وداع می‌کند عقل خروش می‌زند

شعر در مورد وداع با ماه محرم و صفر

مرگ یک بار رخ نمیدهد

زیرا همه ی ما هر روز چند بار میمیریم

هر بار که با آرزوها

علایق و پیوندهای خود وداع می کنیم

می میریم

شعر در مورد وداع با ماه صفر

یک روز سرانجام با تو

وداعی آبی می‌کنم

می‌دانم

روزی از من خواهی پرسید

مگر وداع هم رنگ دارد

آن هم به رنگ آبی

من در جواب تو

فقط چشمانم را می‌بندم

شعر در مورد وداع ماه رمضان

جوانی حسرتا با من وداع جاودانی کرد

وداع جاودانی حسرتا با من جوانی کرد

شعر در مورد وداع با رمضان

ابر و باران و من و یار ٬ ستاده به وداع

من جدا گریه کنم ، ابر جدا ، یار جدا

شعر در مورد وداع رمضان

لب باز کنم، حرف وداع آمده بیرون 

من سوت غم انگیز قطارم، چه بگویم؟

شعر در مورد وداع با محرم

وقت وداع دیده به رویش دچارتر

من بی قرار بودم و او بی قرارتر

شعر در مورد خداحافظی با دوستان

روز جدایی ات مرا یک نگه تو میکشد

وقت وداع کردنت بر رخ من نظر مکن

شعر در مورد خداحافظی با دوست

این وداع آخر است و این غزل

قطره های آخر از احساس من

شعر درباره وداع با دوست

نخند! دل خوشی ام مضحک است. می دانم

تو سالهاست که شعر وداع می خوانی

شعر درباره وداع با ماه رمضان

من بوسه ی وداع تو را قاب کرده ام

روی لبم که دم بزنم در هوای تو

شعر درباره وداع ماه رمضان

تمام سهم ِ من از آن وداع آخر بــود :

« چرا ؟ » ، « چگونه ؟ » ؛ که از جمله ی سؤالی ماند

شعر درباره وداع با رمضان

رفیق راهی و از نیمه راه می گویی

وداع با من بی تکیه گاه می گویی

شعر در وصف وداع

می شود در زیر باران کندن دل سخت تر

این وداع ما دو چندان زیر باران سخت شد

شعر وداع

لرزه بر پایش نمی افتد به هنگام وداع

مطمئنا، مصرف چایی نباتش کمتر است!

شعر وداع الحبیب

 ابر و باران و من و یار ستاده به وداع

من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا

شعر در مورد وداع

 هر کسی روز وداع از پی محمل می شد

تو مپندار که آن دلبرم از دل می شد

شعر در مورد وداع با مادر

 ما را وداع کرد دل و عقل هر چه بود

الا سر نیاز بر آن آستان بماند

شعر در مورد وداع با دوستان

 پیش رفته ست آب چشمم، خسرو از بهر وداع

ابر بارانی ست در ره، تنگ بر ابرش مکن

شعر در مورد وداع با ماه رمضان

 وداع یار بیاد آر و اشک حسرت عاشق

چو میرسی به لب چشمه ای و آب روانی

شعر در مورد وداع با ماه محرم و صفر

 گر چه دارد تلخی زهر اجل جام وداع

برامید مرگ می نوشم به هنگام وداع

شعر در مورد وداع با ماه صفر

 مرا به گور سپاری مگو وداع وداع

که گور پرده جمعیت جنان باشد

شعر در مورد وداع ماه رمضان

 هیهات که جان وداع تن کرد و نداد

چندان مهلت که تن شتابد به وداع

شعر در مورد وداع با رمضان

 بود گشادن آغوش در وداع حیات

درین زمانه ناپایدار خندیدن

شعر در مورد وداع رمضان

 هیهات! کزین دیار رفتم

ناکرده وداع یار رفتم

شعر در مورد وداع با محرم

 برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو دارم

وداع عمر نزدیک است و دیدار آرزو دارم

شعر در مورد خداحافظی با دوستان

 دل ز جان چون بر کنم روز وداع

ترک آن ترک ختایی چون کنم

شعر در مورد خداحافظی با دوست

 گفتمش روز وداع دوستان

گر به زودی باز نایی، چون کنم؟

شعر درباره وداع با دوست

 دل ز جان چون بر کنم روز وداع

ترک آن ترک ختایی چون کنم

شعر درباره وداع با ماه رمضان

 شراب خانگیم بس می مغانه بیار

حریف باده رسید ای رفیق توبه وداع

شعر درباره وداع ماه رمضان

 داخل به بزم ناشده، نام وداع بر

ننشسته، همچو عمر، به رفتن شتاب کن

شعر درباره وداع با رمضان

 عزم وداع کرد، جوانی به روستای

در تیره شامی، از بر خورشید طلعتی

شعر در وصف وداع

 دلی از سنگ بباید به سر راه وداع

تا تحمل کند آن روز که محمل برود

شعر وداع

 شگفت مانده ام از بامداد روز وداع

که برنخاست قیامت چو بی تو بنشستم

شعر وداع الحبیب

 بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران

کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران

شعر در مورد وداع

 به سر راهت آورم هر شب

دیده ای در وداع بینایی

شعر در مورد وداع با مادر

 من به سلام و وداع کعبه و صحرا

صحیه زنانم که بارکن به سلامت

شعر در مورد وداع با دوستان

 چون گل ز ساده لوحی در خواب ناز بودیم

اشک وداع شبنم بیدار کرد ما را

شعر در مورد وداع با ماه رمضان

 خنده گل می دهد یادی ز آغوش وداع

در بهاران ناله مرغ چمن بیهوده نیست

شعر در مورد وداع با ماه محرم و صفر

 منم که دام بلایم رهایی قفس است

وداع زندگیم در جدایی قفس است

شعر در مورد وداع با ماه صفر

 گهر چو کرد وداع صدف عزیز شود

عزیز مصر به یعقوب این سخن می گفت

شعر در مورد وداع ماه رمضان

 از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب

آنها که به صائب ز وداع رمضان رفت

شعر در مورد وداع با رمضان

 جانا، سخن وداع در باقی کن

کین باقی عمر با تو باقی دارم

شعر در مورد وداع رمضان

 چون روز وداع بود بایستی گفت

تا سیر ترت دیده بدیدی، باری

شعر در مورد وداع با محرم

 گر نگریزی ز ما بنازی چه شود

ور نرد وداع ما نبازی چه شود

شعر در مورد خداحافظی با دوستان

 این عشق مطاعست و مطاعست و مطاع

از عقل وداعست و وداعست و وداع

شعر در مورد خداحافظی با دوست

 بار فراق بستم و ، جز پای خویش را

کردم وداع جمله اعضای خویش را

شعر درباره وداع با دوست

 وداع جان و تنم استماع رفتن تست

مرو که گر بروی خون من به گردن تست

شعر درباره وداع با ماه رمضان

 سفارش دل خود با تو این زمان گفتم

ز گریه روز وداع توام مجالی هست

شعر درباره وداع ماه رمضان

 وداع خویش کن اول اگر رفیق منی

که این رهیست خطرناک و ترکتازی هست

شعر درباره وداع با رمضان

 جان کرد وداع تن و برخاست که وحشی

بنشین تو که من در قدم موکب میرم

شعر در وصف وداع

 بی وداع دوستان کردی سفر

از که این راه و روش آموختی

شعر وداع

 وحشی وداع جان کن کامد به دیدن تو

سنگین دلی ، غریبی ، عاشق کشی ، بلایی

شعر وداع الحبیب

 دست آن یک وداع شانه کند

پای این یک ز ران کرانه کند

شعر در مورد وداع

 بشتاب که بی توجان ز غمخانه تن

اینک به وداع تو برون می آید

شعر در مورد وداع با مادر

 وداع کردی و چشمم روان شد از بر تو

کنون وداع دو چشم روان خویش کنم

شعر در مورد وداع با دوستان

 جوانی حسرتا با من وداع جاودانی کرد

وداع جاودانی حسرتا با من جوانی کرد

شعر در مورد وداع با ماه رمضان

 چون دو تا شد قد، وداع روح را آماده باش

کز کسان تیر سبکرو می شود یکدم جدا

شعر در مورد وداع با ماه محرم و صفر

 نیست از سنگین دلیها گر نگریم در وداع

زخم تیغ تیز خون را دیر بیرون می دهد

شعر در مورد وداع با ماه صفر

 وداع آخرت کن گر به دنیا مایلی صائب

که هر جانب که مایل می شود دیوار می افتد

شعر در مورد وداع ماه رمضان

 گر چه دارد تلخی زهر اجل جام وداع

برامید مرگ می نوشم به هنگام وداع

شعر در مورد وداع با رمضان

 محمل ما همچو شبنم هست بر دوش وداع

ما نه همچون غنچه صائب دل به بستان بسته ایم

شعر در مورد وداع رمضان

 نخوردم نیش خاری تا وداع رنگ و بو کردم

ز شر ایمن شدم تا خیرباد آرزو کردم

شعر در مورد وداع با محرم

 بر تو دشوارست اگر یکجا وداع مال و جان

پیشتر از رفتن جان، مال را تسلیم کن

شعر در مورد خداحافظی با دوستان

 اشک خونین در قفا دارد وداع رنگ و بو

خانه ای کز وی برون خواهی شدن رنگین مکن

شعر در مورد خداحافظی با دوست

 وداع برگ هستی را به ایام خزان مفکن

چو گل در نوبهار این سست پیمان را ز سر وا کن

شعر درباره وداع با دوست

 سفر نزدیک شد، فکر اقامت را ز سر وا کن

مهیای وداع آشیان شو، بال و پر وا کن

شعر درباره وداع با ماه رمضان

 ساقی صبوح کرده ز میخان می رسد

صائب وداع صبر و دل و عقل و هوش کن

شعر درباره وداع ماه رمضان

 تو و مارا وداع حسن و عشق اولاست کاین صحبت

نه تنها حسن را ، سد عشق را از حالت اندازد

شعر درباره وداع با رمضان

 گر چه از دل می رود عشق به جان آمیخته

با وجود این وداع صعب گریان نیستیم

شعر در مورد وداع

شعر در مورد دوست داشتن

شعر در مورد دوست داشتن,شعر در مورد دوست داشتن همسر,شعر در مورد دوست داشتن خدا,شعر در مورد دوست داشتن الکی,شعر در مورد دوست داشتن زیاد,شعر در مورد دوست داشتن فرزند,شعر در مورد دوست داشتن برادر,شعر در مورد دوست داشتن واقعی,شعر در مورد دوست داشتن یار,شعر در مورد دوست داشتن و عشق,شعر درباره دوست داشتن همسر,شعر درباره دوست داشتن خدا,شعری درباره دوست داشتن خدا,شعری در مورد دوست داشتن خدا,شعری در مورد دوست داشتن زیاد,شعر درباره دوست داشتن زیاد,شعر در مورد عشق به فرزند,شعر درباره دوست داشتن برادر,شعر درباره دوست داشتن واقعی,شعر درباره دوست داشتن یار,شعر در مورد دوست داشتن عشق,شعری در مورد عشق و دوست داشتن,شعر در وصف دوست داشتن,شعر در وصف دوست داشتن همسر,شعر در وصف دوست داشتن یار,اشعار زیبا در وصف دوست داشتن,شعری در وصف دوست داشتن,اشعار در وصف دوست داشتن,شعر زیبا در وصف دوست داشتن,شعری زیبا در وصف دوست داشتن,شعر دوست داشتن,شعر دوست داشتن همسر,شعر دوست داشتنی,شعر دوست داشتن فرزند,شعر دوست داشتن پدر,شعر دوست داشتن خواهر,شعر دوست داشتن تو,شعر دوست داشتن پنهانی,شعر دوست داشتن برادر,شعر دوست داشتن یار,شعر درباره دوست داشتن همسر,شعر در مورد دوست داشتن همسر,اشعار دوست داشتن همسر,شعر های دوست داشتن همسر,شعری برای دوست داشتن همسر,شعر در وصف دوست داشتن همسر,شعر دوست داشتنی کوتاه,شعر دوست داشتنی عاشقانه,شعر دوست داشتنی من,شعر دوست داشتنی,شعر های دوست داشتنی,شعر زیبای دوست داشتنی,شعر های دوست داشتنی عاشقانه,شعر نو دوست داشتنی,یک شعر دوست داشتنی,شعر دوست داشتن بچه,شعر در مورد دوست داشتن فرزند,شعر برای دوست داشتن بچه,شعر دوست داشتن بچه ها,شعر درباره دوست داشتن پدر,شعر در مورد دوست داشتن پدر,شعر درباره دوست داشتن خواهر,شعر در مورد دوست داشتن خواهر,شعر نو دوست داشتن تو,متن شعر چقدر دوست داشتن تو شیرینه,شعر چقدر دوست داشتن تو شیرینه,شعر چقد دوست داشتن تو شیرینه,شعری برای دوست داشتن تو,متن شعر چقدر دوست داشتن تو شیرینه,دانلود شعر چقدر دوست داشتن تو شیرینه,متن شعر چقد دوست داشتن تو شیرینه,شعر تورا بخاطر دوست داشتن دوست میدارم,شعر درباره دوست داشتن پنهانی,شعر برای دوست داشتن برادر,شعر در مورد دوست داشتن برادر,شعر درباره دوست داشتن برادر,شعر در مورد دوست داشتن یار,شعر در وصف دوست داشتن یار,اشعار دوست داشتن یار,شعر درباره دوست داشتن یار

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد دوست داشتن برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

برای خیانت هزار راه هست

ولی هیچکدام به اندازه

تظاهر به دوست داشتن کثیف نیست

شعر در مورد دوست داشتن

جایت خالی

چقدر هوا

برایِ دوست داشتنت

خوب است

شعر در مورد دوست داشتن همسر

دوست داشتنت زیبا ترین حس دنیاست…

برای دوست داشتنت نیازی به اجازه ی پدرم نیست…

و نه حتی تایید مادرم…

شعر در مورد دوست داشتن خدا

دیگه نمى خوام به چیزایى که ندارم

 فکر کنم

مثل نداشتن تو …

مى خوام

به چیزایى که هنوز دارم فکر کنم

مثل دوست داشتن تو

شعر در مورد دوست داشتن الکی

دوست داشتنت

به روییدن ستاره بر سنگ می ماند،

به چیدن انگور از مزارع ماه،

همان قدر دور،

همان گونه بی فرجام!

شعر در مورد دوست داشتن زیاد

دوست داشتن ما

بازی برف و خورشید بود…

هر چقدر عاشقانه تر می تابیدم

محو تر می شدی

شعر در مورد دوست داشتن فرزند

رَج به رَج می بافم

خیالت را

می شود بیایی

این دوست داشتن را

دورِ گردنت بیاندازم؟

شعر در مورد دوست داشتن برادر

تا امروز از تو نوشتم

امشب از عشقت انصراف می دهم

سخت است

دوست داشتن تو

خسته ام

شعر در مورد دوست داشتن واقعی

در من

دیوانه ای جا مانده

که دست از

دوست داشتنت بر نمی‌دارد!

شعر در مورد دوست داشتن یار

همیشه ترسیده ام

از اینکه چشم باز کنم و تو نباشی!

در افکارم، مخفی ات می کنم

اسمت را هیچ کجا بر زبان نمی آورم

تا کسی به دوست داشتنت

حسادت نکند

شعر در مورد دوست داشتن و عشق

هیچ گاه

نفهمیده ام

دوست داشتن چرا این همه

غم انگیز است!؟

شعر درباره دوست داشتن همسر

از تو می‌نویسم

موهایم

تشنه ی لمس دست های تو

از من می‌نویسی

نم چشم هایت

بی‌تاب بوسه های من

و این خود، شعری ست

به وسعت دوست داشتن

شعر درباره دوست داشتن خدا

زن بودم

پای دوست داشتنت ایستادم.

مرد نبودی

شکستم،

فرو ریختم

و سال‌هاست

که ایستاده مرده ام!

شعری درباره دوست داشتن خدا

پیشانی ات را

به پیشانی ام بچسبان

و در چشم هایم خیره شو

خسته ام از سکوت

این بار می خواهم

دوست داشتن را

روی لب هایت فریاد بکشم

شعری در مورد دوست داشتن خدا

از دست‌های من

جز این ثمری نیست:

گاهی ببارم

گاهی بمیرم

گاهی

اگر شد

در حیرت واژه ی دوست داشتن

تو را دوباره از نو بنویسم

شعری در مورد دوست داشتن زیاد

گفته بودی

هر وقت که شعر می نویسی

دوستم بدار

نمی دانم

از این همه شعر نوشتن است

که دیوانه وار دوستت دارم

یا از این همه دوست داشتن

که دیوانه وار شعر می نویسم

شعر درباره دوست داشتن زیاد

صبح است

صبح خیلی زود

و بیدار شده ام

تا دوست داشتنت را

زودتر از روزهای قبل

شروع کنم.

شعر در مورد عشق به فرزند

من اهل دوست داشتنم

تو اهل کجایی؟

شعر درباره دوست داشتن برادر

من برای دوست داشتنت

مدت هاست آماده ام

اما امان از تو!

امان از زن ها

که همیشه دیر حاضر می شوید.

شعر درباره دوست داشتن واقعی

دهانم

پر از دوست داشتنت بود

دَم نزدم

تا خودت را

زیر درخت زندگی ام برسانی

من

پرنده ای منتظر بودم

که سال های سال

نُت آوازش را

به نوکش گرفت.

شعر درباره دوست داشتن یار

دوست داشتنت را

بغل گرفتم وُ دویدم!

کاشکی آدم‌ها

با دور شدن‌شان

دوست داشتن‌شان را هم می‌بردند…

شعر در مورد دوست داشتن عشق

دوست داشتنت چمدان‌یست

در دستانِ بلاتکلیف ترین مسافر

که راهی اش می کنند

بی آنکه بداند کجا

بداند کِی

نه شماره ی پروازی

نه بلیطِ قطاری

او می ماند و چمدان

شعری در مورد عشق و دوست داشتن

گاهی دوست داشتن آدم ها درد دارد

دردش این است که کسی

حرف دلت را نمی فهمد

شعر در وصف دوست داشتن

نیمه‌ی خالیِ این تخت،

هر شب

خوابِ تو را می‌بیند،

دیر فهمیدم

که تمامِ اتفاق‌های عاشقانه‌ی جهان

فقط رویِ تخت‌خواب‌هایِ

تک نفره می‌افتند!

شعر در وصف دوست داشتن همسر

به من حق بده

دوست داشتنت تنها راز زندگی ام باشد

من همیشه هرچه را که دوست داشته ام

از دست داده ام!

شعر در وصف دوست داشتن یار

من از این می ترسم

که دوست داشتن را ؛

مثل مسواک زدن ِ بچه ها

به من و تو تذکر بدهند

اشعار زیبا در وصف دوست داشتن

شهامت می‌خواهد

دوست داشتن کسی که

هیچ وقت

هیچ زمان

سهم تو نخواهد شد

شعری در وصف دوست داشتن

دوست داشتن آدم ها را می توان

از توجه آنها فهمید

وگرنه

حرف را که

همه می توانند بزنند

اشعار در وصف دوست داشتن

دوست داشتنت، 

اندازه ندارد!

پایان ندارد!

گویی بایستی بر ساحل اقیانوس و 

موج های کوچک و بزرگ مکرر را 

بی انتها، بشماری

شعر زیبا در وصف دوست داشتن

من ناگزیرم از دوست داشتن

باد اگر بایستد

مرده است

شعری زیبا در وصف دوست داشتن

عشق من

بارها با نفس‌هام

به نقطه نقطه‌ی تنت گفته‌ام:

دوست داشتن تو

گفتنی نیست

تماشایی ست

دست‌هام شاهدند

شعر دوست داشتن

از بهار تقویم می ماند

از من

استخوان هایی که تو را دوست داشتند

شعر دوست داشتن همسر

دوست داشتنت

پیراهن نازکی ست

که آرام از روی بند

بر می‌دارم

شعر دوست داشتنی

زندگی یعنی امیدوار بودن محبوب من !

زندگی

مشغله‌ای جدی است

درست مثل دوست داشتن تو

شعر دوست داشتن فرزند

وقتی سفر

دوست داشتن تو باشد

رفتن هم آمدن است.

شعر دوست داشتن پدر

آری آغاز دوست داشتن است

گرچه پایان راه نا پیداست

من به پایان دگر نیندیشم

که همین دوست داشتن زیباست

شعر دوست داشتن خواهر

هر ثانیه می‌گذرد

چیزی از تو را با خود می‌برد

زمان غارتگر غریبی است

همه جیز را بی اجازه می‌برد

و تنها یک چیز را

همیشه فراموش می‌کند:

حس «دوست داشتن» تو را

شعر دوست داشتن تو

تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم

تو را به خاطر عطر نان گرم

برای برفی که آب می شود دوست می دارم

شعر دوست داشتن پنهانی

تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم

تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم

شعر دوست داشتن برادر

سلام … روز قشنگی ست … دوستت دارم …

چقدر عاشق این جمله  های کوتاهم

شعر دوست داشتن یار

ای ساده تر ز حادثه ی «دوست داشتن    »

می جویم از نگاه تو هر اتّفاق را

شعر درباره دوست داشتن همسر

 چون به جز تو دوست نتوان داشتن

دوستی دیگران بر بوی توست

شعر در مورد دوست داشتن همسر

 بس کمالی نیست قربانی نمودن بهر عید

عید را باید به پای دوست قربان داشتن

اشعار دوست داشتن همسر

 با خیال دوست بنگر روی زشت اهرمن

تا بدانی می توان در دیو غلمان داشتن

شعر های دوست داشتن همسر

 کنم دعوی عشق یار و آنگه زو وفا جویم

زهی عشق ار به رشوت دوست خواهم داشتن آن را

شعری برای دوست داشتن همسر

پیش از آنکه متولد شوم

می‌دانستم که تو را دوست خواهم داشت

و بعد از اینکه به این جهان پا گذاشتم

هنوز دوستت داشتم

دوستت دارم

و دوست داشتن تو

بزرگ‌ترین دستاوردهای من به عنوان یک زن است

شعر در وصف دوست داشتن همسر

با دوست داشتن تو

زیادتر می شوم

و نمی گنجم در زمین

شعر دوست داشتنی کوتاه

به من بگو

چقدر یک نفر می تواند

هرشب

به قلب خودش شلیک کند

و صبح دوباره

دوست داشتن ات را

از سر شروع کند ؟

شعر دوست داشتنی عاشقانه

امروز بیشتر از دیروز

دوستت مى دارم

 و فردا بیشتر از امروز

و این ضعف من نیست

قدرت تو است

شعر دوست داشتنی من

با نگاه تو

به خودم که نگاه می کنم

دوست داشتنی می شوم

شعر دوست داشتنی

تا امروز از تو نوشتم

امشب از عشقت انصراف میدهم

سخت است

دوست داشتن تو

خسته ام

شعر های دوست داشتنی

اگر دوست داشتن

به معنای زجر کشیدن است

به معنای تعلق نداشتن به خود

و برده ی دیگری شدن

نمی خواهم دوست بدارم

شعر زیبای دوست داشتنی

من دریافته ام

که دوست داشته شدن هیچ نیست

و اما دوست داشتن همه چیز است

آن کس خوشبخت است

که بتواند عشق بورزد

شعر های دوست داشتنی عاشقانه

فاصله ها هرگز

مانعی برای دوست داشتن

برای عشق نیستند

درست

اما اگر من اینجا گریه کنم

آیا در دوردست ها

گونه های تو خیس خواهند شد ؟

شعر نو دوست داشتنی

دوست داشتن بعضی آدمها

مثل اشتباه بستن دکمه های پیراهن است

تا به آخرش نرسی

نمی فهمی که از همان اول

اشتباه کرده ای

یک شعر دوست داشتنی

برای این که آدم کسی را عاشقانه دوست داشته باشد

باید سخت به هیجان بیاید

وقتی بازی دو طرفه باشد ، ارزش انجامش را دارد

ولی اگر قرار باشد آدم به تنهایی بازی کند

بازی احمقانه می شود

شعر دوست داشتن بچه

تو را دوست داشتن دردآور است

زیباترین درد

و میدانم که مرا دوست داشتن دردآور است

شعر در مورد دوست داشتن فرزند

فاصله ها هیچ وقت

دوست داشتن را کمرنگ

نمی کنند

بلکه دلتنگی را بیشتر می کنند

شعر برای دوست داشتن بچه

متهم ام

به دوست داشتنت

به این جرم افتخار می‌کنم

و به فراموش نکردنت

و آرزویم این است

که مجازاتم

حبسِ ابد در گردشِ خونِ تو باشد

شعر دوست داشتن بچه ها

تو از من می خواهی عاشق باشم

من از تو می خواهم دوستم داشته باشی

تو می خواهی مرا در قفس کنی

من می خواهم با تو پرواز کنم

این تفاوت عشق و دوست داشتن است

شعر درباره دوست داشتن پدر

آسمان چشمهای تو بود

پنجره را باز کردی

و من

پَرپَر زدم

برای دوست داشتنت

پرنده باید بود

شعر درباره دوست داشتن خواهر

بمان

دوست داشتنم

هنوز بوی باران و کاهگل می دهد

بوی مداد جویده ی شده ی کودکی ام

بوی گلبرگ های گل محمدی لای قرآن

بمان

من تو را

قد انگشتان دو دستم

دوستت دارم

شعر در مورد دوست داشتن خواهر

دریچه ی قلبم را می بندم

مبادا

غبار دوست داشتن کسی

روی آن بنشیند

شعر نو دوست داشتن تو

دوستت دارم

فقط گفتن “دوستت دارم” نیست

بگذار دوست داشتنت

مثل نشانی خانه ای باشد

که نه از کوچه اش معلوم است

نه از رنگ درش

و نه از پلاکش

و فقط  آن را

از عطر گل های باغچه اش میشناسی

متن شعر چقدر دوست داشتن تو شیرینه

دیوانه نمی گوید دوستت دارم

دیوانه می رود تمام دوست داشتن را

به هر جان کندنی

جمع می کند از هر دری

می زند زیر بغل

می ریزد پای کسی که

قرار نیست بفهمد دوستش دارد

شعر چقدر دوست داشتن تو شیرینه

صدای دوست داشتنی تو را

روی دیوار هولناک شبم نقاشی کردم

نام دوست داشتنی تو

سوسن سپیدی است از ساحل دریایمان

و موجی است بیدار

شعر چقد دوست داشتن تو شیرینه

کاش تو به جای من بودی

تا می فهمیدی که دوست داشتنت

چه کار سخت و فرساینده ایست

شعری برای دوست داشتن تو

یک بار تو شاعر من باش

تو عاشق من باش

مرا دوست داشته باش

که من لذت دوست داشته شدن یادم نرود

و تو

لذت دوست داشتن

متن شعر چقدر دوست داشتن تو شیرینه

خنده‌های تو

کودکی‌ام را به من می‌بخشد

و آغوش تو

آرامشی بهشتی

و دست‌های تو

اعتمادی که به انسان دارم

چقدر از نداشتنت می‌ترسم بانو

دانلود شعر چقدر دوست داشتن تو شیرینه

بگذار تو را دوست بدارم

زیرا که تو هم

به این دوست داشتن احتیاج داری

شعر در مورد دوست داشتن